بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 93
کل بازدید : 123860
کل یادداشتها ها : 148
بخشش یا انتقام ؟
آخرین باری که کسی کاری در حقتان انجام داد که اصلاً دوست نداشتید کی بود؟
اصلاً خوشایند نبود، نه؟
شاید آن فرد چیزی درموردتان گفت که درست نبود و الان اعتبار شما را پیش رئیستان از بین برده است. یا شاید کسانی که تصور میکردید دوستتان هستند، دیگر مثل قبل دوستانه رفتار نمیکنند. و دلیل آن این است که کسی چیزی درمورد شما پیش آنها گفته است. چیزی که اصلاً درست نبوده و حقیقت نداشته است. انتقام یا بخشش؟
اما ممکن است چیزی که درمورد شما گفتهاند درست هم باشد. شما فکر میکردید که آن یک راز است. و هیچ دلیلی نداشته است که کسی درمورد آن راز شما چیزی بفهمد. موضوع مربوط به گذشته بوده است. اما یک نفر پی به آن موضوع برده و فهمیده که چه اتفاقی برای شما افتاده است. و حالا این داستان فاش شده است. همه از آن باخبر شدهاند. و مطمئن هستید که خیلی از دوستانتان را از دست خواهید داد.
وقتی اتفاقی مثل این میافتد، واقعاً دردآور است، نیست؟
احتمال اینکه حسابی عصبانیتان کند هم زیاد است.
و در چنین زمانهایی—در وسط عصبانیتتان—احساس میکنید باید به آن فرد که آن داستان را برملا کرده است، ضربه بزنید. احساس میکنید شما هم باید حرفی درست به همان اندازه بد بزنید یا حتی بدتر از آن. دوست دارید به کسی که به شما صدمه زده است، صدمه بزنید. دوست دارید برای کار بدی که در حقتان شده است، انتقام بگیرید.
آیا این همان احساسی نیست که در این لحظه تجربه میکنید؟
خوب با این احساس آشنا هستید.
احساس مورد خیانت قرار گرفتن از طرف کسی که به او اعتماد کرده بودید. شما به او چیزی گفته بودید—اطلاعاتی به او داده بودید که دوست داشتید محرمانه باقی بماند. ممکن است واقعاً یک راز نبوده باشد اما هیچ دلیلی هم نداشته است که آنها آن مطلب را با کس دیگری هم در میان بگذارند. اما اینکار را کردهاند. و قبل از اینکه بفهمید، موضع را به یک نفر دیگر هم گفته است.
بعد یکدفعه میبینید که دچار مشکل شدهاید، بی هیچ دلیلی!
یا چیزی را از دست دادهاید که داشتنش حق شما بوده است.
انتقام یا بخشش؟
احساس میکنید به شما خیانت شده است!
احساس میکنید چیزی از شما دزدیده شده است!
احساس میکنید صدمه دیدهاید!
و در چنین لحظاتی، خیلی طبیعی است که بخواهید شما هم به آن فرد ضربه بزنید. این طبیعیترین احساسی است که ممکن است داشته باشید. میخواهید کاری بکنید که آن فرد هم همان احساس شما را تجربه کند.
این یک حس کاملاً طبیعی است. هر روز، در سرتاسر جهان اتفاق میافتد.
این احساس واقعاً طبیعی است.
اما آیا میدانید که خداوند در کتب آسمانی درمورد چنین لحظاتی حرف زده است؟
او میگوید، "به دنبال انتقام نباشید. ببخشید."
و حالا موضوعی پیش میآید که اصلاً آسان نیست.
برای بیشتر ما، بخشیدن دیگران چندان ساده نیست. خیلی سخت که در چشمان آن فرد نگاه کنیم—کسی که ضربه بدی به شما زده است یا کسی که چیزی بسیار باارزش را از شما دزدیده است—و به او بگوییم، "اشکالی ندارد، میبخشمت."
حتی اگر آن فرد از شما عذرخواهی کند، و حتی اگر از ته دل بگوید، "برای کاری که کردم واقعاً متاسفم. واقعاً اشتباه کردم." حتی وقتی این اتفاق میافتد، باز هم بخشیدن آسان نیست.
هست؟
گذشتن از آن عصبانیت آسان نیست.
گذشتن از آن احساس بدی که آن فرد در شما ایجاد کرده آسان نیست.
حتی ممکن است از آن فرد متنفر شوید. و گذشتن از آن آسان نیست.
آیا میتوانید تصور کنید که 15 سال در زندان ماندن برای جرمی که مرتکب نشدهاید یعنی چه؟ و بعد تصور کنید که در آخرهای گذشت آن 15 سال، آزادتان میکنند چون یک نفر تحقیق و بررسی کرده است و حقیقت را کشف کرده که شما تمام این مدت راست میگفتید. که بیگناه بودید و آن جرم را مرتکب نشده بودید. کس دیگری مقصر آن ماجرا بوده است. و حالا که آن فرد بالاخره اعتراف کرده است، بخشش یا انتقام؟
آیا میتوانید حس زمانی که از در زندان بیرون میآیید را درک کنید؟ اینکه ازاد شوید واقعاً عالی است، نیست؟ اما چه حسی درمورد آن فرد که باعث شد 15 سال از زندگیتان را در زندان بگذرانید خواهید داشت؟
این یک داستان واقعی است، چند وقت پیش آن را شنیدم. واقعاً اتفاق افتاده بود. اما مسئله جالب این بود که مردی که تمام آن مدت در زندان مانده بود حتی عصبانی هم نبود. فقط از اینکه آزاد شده بود احساس خوشحالی میکرد. آن مرد گناهکار را هم بخشید.
بخشش!
برای بیشتر ما آسان نیست. اما همه باید هرازگاهی بخشش داشته باشیم. و همه ما بخاطر خودمان نیازمند بخشش هستیم.
به کارهایی فکر کنید که درحق دیگران کردهاید.
به چیزهایی فکر کنید درمورد دیگران گفتهاید.
ممکن است کار خیلی بدی انجام نداده باشید. شاید آن چیزهایی که گفتهاید خیلی بد نباشد. اما مطمئنم در زمانی در طول زندگیتان حرفی زدهاید که کسی را رنجانده است. ممکن است یکی از اعضای خانوادهتان بوده باشد.
آیا این اذیتتان کرده است؟
حتی ممکن است عذرخواهی هم کرده باشید اما خواهر یا برادراتان یا شاید مادر یا پدرتان، همان کسیکه از شما رنجیده است، هنوز از شما کینه به دل گرفته است.
دوست داشتید بخشیده میشدید، اما این اتفاق نیفتاد.
قبول آن سخت است، نیست؟
همه ما دوست دارید مورد بخشش قرار گیریم.
خیلی کارها دربرابر خدا انجام دادهایم. خیلی کارهای واقعاً جدی. مثل دور شدن از او بی هیچ دلیلی، فقط بخاطر اینکه ما بندههای خودخواهی هستیم و دوست داریم حرف، حرفِ خودمان باشد.
همه ما کارهایی کردهایم که میدانستیم اشتباه بوده است. کارهایی که میدانستیم مورد پسند خداوند نبوده است.
اما آیا میدانید خدا درمورد میگوید؟
او میگوید، "من شما را خواهم بخشید. تنها کاری که باید بکنید این است که به سمت من بیایید و از من بخواهید که شما را ببخشم."
همچنین میگوید، "من شما را خواهم بخشید، مهم نیست که چه کاری کرده باشید."
میتوانید تصور کنید یکی از دوستانتان چنین چیزی بگوید؟
احتمالاً نه.
اما این دقیقاً حرفی است که خداوند میگوید.
این نوع بخشش میتواند شامل حال شما هم بشود.
ببخشید تا بخشیده شوید.