سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوندنی
1 2 3 >
نوشته شده در تاریخ 90/6/30 ساعت 12:32 ص توسط farhad nadimi


حکایتی جالب از فرمانده سپاه قدس

دعا کنید شهید شوم


سردار رفت با همان چهره محجوب و آرامش. انگار نه انگار که او همان کسی است که پشت خیلی از دشمنان اسلام و ایران را به خاک مالیده است.


امروز در اجلاس بین‌المللی بیداری اسلامی مشغول تهیه گزارش بودم. هنگامی که رئیس‌جمهوری آمد، در راه‌روی پشتی سالن دکتر ولایتی، ابراهیم جعفری نخست‌وزیر سابق عراق و شهاب‌الدین صدر به استقبال رئیس‌جمهور آمده بودند. ناگهان چشمم به یک مرد لاغر‌اندام افتاد که کت‌و‌شلواری مشکی که معروف است به "کت احمدی‌نژادی" تنش بود. قیافه‌اش خیلی برایم آشنا بود. اما هرچه فکر می‌کردم یادم نمی‌آمد تا این‌که بالاخره فهمیدم این مرد کیست؛ این مرد لاغر‌اندام همان سرداری است که دشمنان و معاندان جمهوری اسلامی با شنیدن اسمش لرزه بر اندامشان می‌افتد: او کسی نبود جز سردار سلیمانی فرماده سپاه قدس ایران.

 اول شک کردم، دویدم طرفش، ازجوانی که به نظرم همراه سردار بود و پشت سرش راه می‌رفت، پرسیدم: "سردار سلیمانیند دیگه؟" گفت: بله، ناگهان میکروفن من و دوربین تصویربرداری که همراهم بود را دید که یک‌هو جا خورد و گفت: "نزدیک نشوید و اصلاً فیلم نگیرید". سریع میکروفن را دادم به تصویربردار و دویدم سمت سردار که داشت از پله‌ها بالا می‌رفت. سلام کردم و خودم را معرفی کردم. چهره محجوبی داشت. جوابم را داد. گفتم: "سردار خیلی دلم می‌خواد که از شما یه مستند بسازم؛ حیفه که شما گمنام بمونید!" سردار گفت: "دعا کن شهید بشم، اون‌وقت می‌تونی مستندت رو بسازی!" گفتم: "نه دیگه؛ همیشه تا شماها شهید میشید میان سراغتون، حیفه گمنام باشید؛ به خدا ما جوونا نیاز داریم به شماها." سردار خنده‌ای کرد و در آغوشم گرفت و شروع کرد به بوسیدن و گفت: "تو رو خدا دعا کن شهید بشم، دعا کن شهید بشم!" من دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشتم. سردار رفت با همان چهره محجوب و آرامش. انگار نه انگار که او همان کسی است که پشت خیلی از دشمنان اسلام و ایران را به خاک مالیده است.



  



نوشته شده در تاریخ 90/6/30 ساعت 12:30 ص توسط farhad nadimi


پروین، زنی مردانه

جایزه پروین اعتصامی


 

جایزه پروین اعتصامی هر سه سال یک بار با هدف بزرگداشت مقام پریون اعتصامی شاعر نامدار فارسی زبان و اعتلای خلاقیت و آفرینش‌های ادبی زنان فارسی زبان داخل و خارج از ایران برگزار می‌شود

 


پروین اعتصامی

جایزه ادبی پروین اعتصامی که پیش از این هر دوسال یک بار برگزار می‌شد از سال گذشته سه سال یک بار شد. این جایزه با هدف بزرگداشت مقام و شخصیت شاعر نامدار ایران،پروین اعتصامی، رشد و اعتلای خلاقیت و آفرینش‌های ادبی زنان نویسنده فارسی زبان داخل و خارج از کشور برگزار می شود. جایزه پروین این فرصت را ایجاد می‌کند تا زبان فارسی پیوندی باشد بین ادبیات ملل به ویژه درحوزه جهان اسلام و معرفی درست چهره‌های شاخص زنان ادیب و پژوهنده درعرصه ادبیات فارسی. حوزه‌هایی که جایزه ادبی پروین اعتصامی پوشش می‌دهد شامل: شعر، ادبیات داستانی، ادبیات کودکان، ادبیات نمایشی و پژوهش است. این جایزه توسط معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار می‌شود. داوری وانتخاب کتاب در دو بخش تالیف و ترجمه در سه مرحله انجام می‌شود. اول تمامی کتاب‌ها توسط هیئت سه نفره داوران ارزیابی می‌شود و آثاری که دو رای بگیرد به مرحله دوم راه می‌یابد. در مرحله دوم باز توسط سه نفر ارزیابی می‌شود و کتاب‌هایی که از 100 امتیاز 80 امتیاز بگیرند به مرحله نهایی راه پیدا می‌کنند. مرحله نهایی نشست مشترکی است از داوران و دبیران علمی که در نهایت یک اثر توسط آنها انتخاب می‌شود. معیارهایی که بر اساس آن داوران دست به انتخاب می‌زنند شامل: تاثیر گذاری و ارتقاء سطح ادبی کشور، تازگی، ارزشمندی محتوا، زیبایی زبان، ارزش‌های دینی و معنوی و تاثیرگذاری عمیق بر مخاطب است.

جایزه پروین اعتصامی همیشه نیمه اول سال فراخوان خود را اعلام می‌کند و نیمه دوم سال اقدام به برگزاری جایزه می‌کند. منابع مالی این جایزه از طرف وزارت ارشاد تامین می‌شود. به برندگان بین بیست تا سی سکه بهار آزادی و برای پدیدآورندگان اثر بین پنج تا ده سکه اهدا می‌شود. سالی که گذشت سومین دوره جایزه پروین اعتصامی برگزار شد. این جایزه استقبال خوبی در میان زنان نویسنده پیدا کرده است. نویسندگان و شاعرانی که تا کنون جایزه ادبی پروین را درحوزه‌های مختلف تالیف و ترجمه و شعر به خود اختصاص داده‌اند عبارتند از: اکرم قاسم پور، انسیه خزعلی، زهره پریرخ، طاهره ایبد، عذرا جوزانی، کتایون مزدایور، مژگان کلهر، موگه رازانی، رویا صدر، سوسن طاقدیس، شکوه قاسم‌نیا، عرفان نظرآهاری، چیستا یثربی، فرشته ساری، فروزنده خداجو، فریبا کلهر، لیلی حکیم اللهی، منصوره شریف زاده، نرجس افشاری، نغمه رضایی، افسانه شعبان نژاد، گیتا گرکانی. سهیلا علوی زاده، آتوسا صالحی، پروین سلاجقه، حکیمه دبیران، عاطفه طاهایی، فاطمه علاقه، فرزانه طاهری، فریبا گورگین، کبری بابایی، مریم جعفری آذرمانی، مژگان شیخی، مهرنوش قربانعلی، منصوره تدینی و نیلوفرباقرزاده.

پروین اعتصامی آن قدر ماندگار است  که روند بررسی شعر معاصر زنان بدون او کامل نمی شود

مهرنوش قربانعلی شاعرومنتقد، دانش آموخته  کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. وی درسال 1347 در تهران متولد شد و فعالیت حرفه‌ای خود را ازسال 67 با مجلات تخصصی ادبی ازجمله دنیای سخن، آدینه، گردون، تکاپو، کلک، گیلان زمین، عصر پنجشنبه، فرهنگ توسعه، دریچه، پیام شمال... آغازکرد و به زودی به عنوان چهره‌ای شناخته شده در ادبیات معاصر ایران معرفی شد. وی در سال 87 با مجموعه به وقت البرز برنده جایزه ادبی پروین اعتصامی شد.

خانم قربانعلی انگیزه شما از شرکت در جایزه ادبی پروین چه بود؟

درجایزه ی « پروین اعتصامی » سال 87، کتاب های چاپ شده در سه سال متمادی پیشین براساس آمار آثار منتشر شده ی ناشران امکان نقد وبررسی یافت . به همین ترتیب کتاب « به وقت البرز » نیز دراین چرخه قرارگرفت ودر پی اقبالی که از سوی منتقدان و صاحبنظران به همراه داشت. درهمان سال توانست نامزد نهایی جایزه ی شعرزنان- خورشید و برگزیده ی جایزه ی « پروین اعتصامی » باشد. یعنی حرکتی فردی با انگیزه ی شخصی آن را شکل نبخشیده است.

آیا با شرکت کردن در این جایزه به خواست و منظور خود رسیدید یا خیر؟

با توجه به آنچه در پرسش نخست آمد، از این سوال گذر کنیم.

 جایزه پروین این فرصت را ایجاد می‌کند تا زبان فارسی پیوندی باشد بین ادبیات ملل به ویژه درحوزه جهان اسلام و معرفی درست چهره‌های شاخص زنان ادیب و پژوهنده درعرصه ادبیات فارسی.

درباره شعر پروین چه می اندیشید؟

شعر« پروین اعتصامی » مرحله ی گذاری را در شعر زنان رقم می زند وعطفی ست بین شعر مرسوم دوره های پیشین و دوره ای که ادبیات  مونث  و شعر متفاوت زنان توسط  « فروغ فرخزاد  » بنیان گزارده می شود. شعر او حد فاصلی بین این دو را رقم می زند که به تمامی هیچ یک از دوسوی یاد شده را در بر نمی گیرد. از یاد نبریم که ظهور و حضور « پروین اعتصامی » به عنوان شاعری جدی ومستقل آن قدر ماندگار است  که روند بررسی شعر معاصر زنان بدون او کامل نمی شود.

جایگاه شعر زنان را در چه مرحله‌ای می دانید؟

در نقد و بررسی های مکتوب و بحث و نظرهای تدوین شده ای که در این زمینه ارایه داده ام. بسیار به این مبحث پرداخته ام. دوستان را ارجاع می دهم به بحث ومناظره ای که با  آقای « علی اسداللهی» شاعر وروزنامه نگار و گفتگویی که با آقای « سعدی گل بیانی» شاعر و از اصحاب رسانه در این زمینه داشته ام.

برای ارتقاء سطح رشد و آگاهی و خلاقیت نوشتار زنانه چه راه‌کارهایی را پیشنهاد می‌دهید؟

شعر ماهیت وسلوکی درونی و فردی دارد واز هر سوی که به آن بنگریم. امکان های متفاوت و منشور گونه ای را در بر می گیرد، نمی شود راهکاری ارایه داد که در پیش گرفته شود و ارتقایی همه سویه وهمگانی ای را فراهم آورد. شعر زنان در سه دهه ای که گذشت، پیشرفت های قابل تاملی را نشان داده است که در زمینه های زبان ورزی ، ابداع های فرمی و استراتژی های متغیر شعری قابل رویت وپیگیری است.

مهرنوش قربانعلی

به نظر شما برگزاری جوایز گوناگون ادبی این مسیر را برای زنان ما روشن‌تر خواهد کرد؟

فرایند تکاپو، تحولات شعری ، جریان های گوناگون شعری  ، با امکان های متفاوتی که دارند، مسیر جوایز را بیشتر می توانند تعین کنند ، جوایز بازنمایی ویاری رسانی به آنچه را که وقوع یافته می توانند به عهده داشته باشند، راه شعر را شاعران می توانند روشن نگاه دارند.

اختصاصا درباره جایزه‌ی ادبی پروین و بخش‌های مختلف آن و برگزیده‌گان این جایزه در این سال‌ها چه می‌اندیشید؟

آن قدر برچند وچون بخش های مختلف وبرگزیدگان اشراف ندارم که درباره ی همه ی سویه های آن و بازتابش کفایت داشته باشد. اما در آن سال ( سال 87) و با بازخوانی ذهنی نام های برگزیدگان و آثار فکرمی کنم با ثمره ی تلاش صاحبان آثار همخوانی تاثیرگذاری داشت.

کمی درباره شکل گیری مجموعه شعر به وقت البرز بفرمایید واین که این اشعار سروده‌های چه سال‌ها و چه حال و هوایی است؟

بعد از« تبصره » که عطفی در کارنامه ی شعری ام محسوب می شود. به گذاری شعری اندیشیدم. این که درجستجوی اشتراکاتی باشم که زیست وسلوک مردم این سرزمین را درگستره ی تاریخ ، آیین ها و میراث شعری  معنا بخشیده است. هرآنچه درحافظه و حیات  تاریخی و شعری مان به همراهی و همسویی بیشتری انجامیده است. « به وقت البرز» فصل هایی چون ، خود عنوان یاد شده که شعری دارای کونولوژی تاریخی با رویکردی ابداعی از حماسه است، « شهادت دوربین مداربسته » شعرهایی با رویکردی به قصص قرآنی و متون  مقدس است و« بیرون قاب قدم بزنیم » که تجربیاتی زبانی ومتکی بر فرضیه های گوناگون فرمی است، را در برمی گیرد.

سوال آخراین که از مجموعه شعرو فعالیت‌های تازه شما چه خبر؟

« کوک تهران» تازه ترین مجموعه ی شعرم است که در سال 89 توسط نشر« آهنگ دیگر » به چاپ رسیده است. در زمینه ی نقد و بررسی  به مجموعه شعرهای امروز ومعاصر در مجلات، روزنامه ها وسایت های تخصصی پرداخته ام که همراه با بحث و گفتگوها وبازتاب های نگاه شعری ام آماده ی انتشار است.

بخش ادبیات تبیان



  



نوشته شده در تاریخ 90/6/30 ساعت 12:29 ص توسط farhad nadimi


عاملی برای برکت کارها

 


«بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغه‏ى الهى و بیانگر جهت‏گیرى توحیدى ماست، رمز توحید است،  رمز بقا و دوام است، زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است. رمز عشق به خدا و توکّل به اوست، رمز خروج از تکبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است، گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است،  مایه‏ى فرار شیطان است، عامل قداست یافتن کارها و بیمه کردن آنهاست، ذکر خداست،

«بِسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوت‏ها و نه جلوه‏ها و نه هوس‏ها.

 


بسم الله
مایه برکت همه کارها

«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (1 حمد)  به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏

در میان اقوام و ملل مختلف، رسم است که کارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خویش که مورد احترام و علاقه‏ى آنهاست، شروع مى‏کنند تا آن کار میمون و مبارک گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحیح یا فاسد خویش عمل مى‏کنند. گاهى به نام بت‏ها و طاغوت‏ها و گاهى با نام خدا و به دست اولیاى خدا، کار را شروع مى‏کنند. چنان که در جنگ خندق، اوّلین کلنگ را رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بر زمین زد. (بحار، ج 20 ص 218)

«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» سر آغاز کتاب الهى است. «بسْمِ اللَّهِ» نه تنها در ابتداى قرآن، بلکه در آغاز تمام کتاب‏هاى آسمانى بوده است. در سر لوحه‏ى کار و عمل همه‏ى انبیا«بسْمِ اللَّهِ» قرار داشت. وقتى کشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام به یاران خود گفت: سوار شوید که «بسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود، 41) یعنى‏حرکت و توقّف این کشتى با نام خداست.

حضرت سلیمان علیه السلام نیز وقتى ملکه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله‏ى «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (نمل، 30) آغاز نمود.

شهید مطهّرى قدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، کسایى، ابن عمر، ابن زبیر، عطاء، طاووس، فخر رازى و سیوطى را از جمله کسانى معرّفى مى‏کند که بسم اللَّه را جزء سوره مى‏دانستند

 

حضرت على علیه السلام فرمود: بسْمِ اللَّهِ ، مایه برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامى است.

همچنین آن حضرت به شخصى که جمله‏ى بِسْمِ اللَّهِ را مى‏نوشت، فرمود : جَوِّدها ،آن را نیکو بنویس.( کنز العمّال، ح 29558)

بر زبان آوردن«بسْمِ اللَّهِ» در شروع هر کارى سفارش شده است در خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوارشدن بر مرکب و مسافرت و بسیارى کارهاى دیگر. حتّى اگر حیوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است که خوراک انسان‏هاى هدف‏دار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد.

در حدیث مى‏خوانیم:«بسْمِ اللَّهِ» را فراموش نکن، حتّى در نوشتن یک بیت شعر.

و روایاتى در پاداش کسى که اوّلین بار «بسْمِ اللَّهِ» را به کودک یاد بدهد، وارد شده است. (تفسیر برهان، ج 1، ص 43)

 

سؤال: آیا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیه‏اى مستقل است؟

پاسخ: به اعتقاد اهل بیت رسول اللَّه علیهم السلام که صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاکى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیه‏اى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده که «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بسْمِ اللَّهِ» جزء سوره شمرده شده است.( مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85) برخى از افراد که بسم اللَّه را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترک کرده‏اند، مورد اعتراض واقع شده‏اند.

در مستدرک حاکم آمده است: روزى معاویه در نماز بسم اللَّه نگفت، مردم به او اعتراض نمودند که «أ سرقت أم نَسیتَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش کردى؟! (مستدرک، ج 3، ص 233) امامان معصوم علیهم السلام اصرار داشتند که در نماز، بسم اللَّه را بلند بگویند. امام باقر علیه السلام در مورد کسانى که «بسْمِ اللَّهِ» را در نماز نمى‏خواندند و یا جزء سوره نمى‏شمردند، مى‏فرمود:«سَرقوا اکرم آیة» (بحار، ج 85، ص 20) بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند.

بسم الله الرحمن الرحیم

در سنن بیهقى در ضمن حدیثى آمده است: چرا بعضى بِسْمِ اللَّهِ‏ را جزء سوره قرار نداده‏اند! (سنن بیهقى، ج 2، ص 50)

شهید مطهّرى قدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، کسایى، ابن عمر، ابن زبیر، عطاء، طاووس، فخر رازى و سیوطى را از جمله کسانى معرّفى مى‏کند که بسم اللَّه را جزء سوره مى‏دانستند.

در تفسیر قرطبى از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «بسْمِ اللَّهِ» تاج سوره‏هاست.

تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسم اللَّه نیامده و این به فرموده حضرت على علیه السلام به خاطر آن است که «بسْمِ اللَّهِ» کلمه امان و رحمت است، و اعلام برائت از کفّار و مشرکین، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نیست. (تفسیر مجمع البیان و فخر رازی)

سیمای «بِسْمِ اللَّهِ»

«بسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغه‏ى الهى و بیانگر جهت‏گیرى توحیدى ماست. (امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: بسم اللَّه یعنى نشان بندگى خدا را بر خود مى‏نهم. تفسیر نور الثقلین)

«بسْمِ اللَّهِ» رمز توحید است و ذکر نام دیگران به جاى آن رمز کفر، و قرین کردن نام خدا با نام دیگران، نشانه‏ى شرک. نه در کنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او. (نه فقط ذات او، بلکه نام او نیز از هر شریکى منزّه است «سبّح اسم ربّک الاعلى» حتّى شروع کردن کار به نام خدا و محمد صلى اللَّه علیه و آله ممنوع است. إثبات الهداة، ج 7، ص 482)

«بسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است. زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.«کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص، 88)

«بسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا و توکّل به اوست. به کسى که رحمن و رحیم است عشق مى‏ورزیم و کارمان را با توکّل به او آغاز مى‏کنیم، که بردن نام او سبب جلب رحمت است.

«بسْمِ اللَّهِ» رمز خروج از تکبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.

«بسْمِ اللَّهِ» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.

«بسْمِ اللَّهِ» مایه‏ى فرار شیطان است. کسى که خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمى‏افتد.

«بسْمِ اللَّهِ» عامل قداست یافتن کارها و بیمه کردن آنهاست.

«بسْمِ اللَّهِ» ذکر خداست، یعنى که خدایا من تو را فراموش نکرده‏ام.

شاید آوردن کلمه رحمن و رحیم در آغاز کتاب، نشانه این باشد که قرآن جلوه‏اى از رحمت الهى است، همانگونه که اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف و رحمت اوست

 

10ـ «بسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوت‏ها و نه جلوه‏ها و نه هوس‏ها.

11ـ  امام رضا علیه السلام فرمود: «بسْمِ اللَّهِ» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیک‏تر است. (تفسیر راهنما)

 

پیام‏های آیه

«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز سوره، رمز آن است که مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.

«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز کتاب، یعنى هدایت تنها با استعانت از او محقّق مى‏شود.

«بسْمِ اللَّهِ» کلامى که سخن خدا با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مى‏شود.

4ـ  رحمت الهى همچون ذات او ابدى و همیشگى است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

5ـ  بیان رحمت الهى در قالب‏هاى گوناگون، نشانه‏ى اصرار بر رحمت است. هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم»،  «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

6ـ شاید آوردن کلمه رحمن و رحیم در آغاز کتاب، نشانه این باشد که قرآن جلوه‏اى از رحمت الهى است، همانگونه که اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف و رحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان

 


منابع:

1- تفسیر نور ج1

2- تفسیر راهنما

3- إثبات الهداة، ج 7، ص 482

4- تفسیر مجمع البیان 

5- سنن بیهقى، ج 2، ص 50

6- بحار، ج 20 ص 218

7- کنز العمّال، ح 29558

8- تفسیر برهان، ج 1، ص 43

9- مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85

10- مستدرک، ج 3، ص 233

11- بحار، ج 85، ص 20

 



  



نوشته شده در تاریخ 90/6/25 ساعت 12:21 ص توسط farhad nadimi


 

کریس آنجل شعبده‌باز قابلی است. اصلا شکی در این نیست. همین که جایی مانند انجمن شعبده‌بازان جهانی استاد شعبده‌های روز آمریکایی را به‌عنوان مرد سالشان انتخاب کرده و اسمش  را جزو شش شعبده‌باز تاثیرگذار 25 سال گذشته‌می‌آورد یعنی اینکه مرد جوان خیلی بیشتر از باور همه کارش را بلد است و می‌داند که چطور ذهن و حواس بیننده را با خودش همراه کند.



 

همه مهارت تردست جوان همین است: اینکه جوری نمایش‌اش را اجرا کند که  بیننده ذره‌ای به دیده‌هایش شک نکند و خیال برش دارد که هر چه هست و نیست یک ماجرای واقعی است و آن کسی هم که دارد روبه‌رویش ژانگولر می‌زند نه یک تردست ماهر بلکه آخر همه کمالات و معنویات روحی و این‌جور چیزهاست. خواب خوش بیننده‌های مبهوت کریس آنجل زمانی از بین می‌رود که بفهمند همه کارهای او فقط یک شعبده است. تر دستی مردی که مهارتش خیره‌کننده است و باورنکردنی!



 

بلند شدن از روی زمین
می‌‌گویند در هندوستان مرتاض‌هایی هستند که روزهای متوالی می‌توانند بدون تکیه‌‌گاه یا به پشتوانه عصای ساده چهار زانو در هوا معلق بمانند و بدون اینکه لب به آب و غذا بزنند مدت‌ها همان بالاها سر کنند. این کار هم، دیگر پیچیدگی‌هایش را از دست داده. دیوید بلین و کریس آنجل دو شعبده‌باز مشهوری هستند که بدون ریاضت مرتاض‌های هندی می‌توانند به ادعای خودشان هروقت که خواستند از زمین بلند شوند و بر جاذبه زمین غلبه کنند.


 

کریس آنجل حتی دیگر به چند سانتی‌متر بلند شدن از روی زمین هم رضایت نمی‌دهد و هرازگاهی در فاصله بین دو تا آسمان‌خراش بلندبالا نوک دماغش را راست می‌گیرد و جلو می‌رود بدون اینکه یک لحظه نگران خالی شدن زیر پایش باشد. یکی از مشهورترین کلیپ‌های او همین است. یکی دیگرش هم ماجرای پرواز او برفراز زمین گلف است که تا چشم کار می‌کند خالی از جنبنده است و فقط آقای شعبده‌باز است و دست‌هایی که مانند دو بال از هم باز کرده و هر لحظه بیشتر و بیشتر به آسمان می‌رود!



 

رازگشایی :
با روشی که کریس آنجل و دیوید بلین آمریکایی کشف کرده‌اند دیگر هر کسی می‌تواند برای خودش یک مرتاض هندی باشد. فقط کافی است کمی تمرین کرده باشد و از  آمادگی جسمی خوبی هم برخوردار باشد. برای بلند شدن از روی زمین کارهای زیادی می‌شود انجام داد. جایی که ارتفاع زیاد است و دور و بر شعبده‌باز هم فقط فیلم‌بردار است و یک سری آدم از گروه خودش، کافی است فقط دنبال یک جرثقیل بزرگ بود و نوارهای نایلونی بسیار ظریف اما قوی که از هر طرف شعبده‌باز را گرفته‌اند و نمی‌گذارند پایین بیفتد. نوارهایی که آنجل در حقه راه رفتن بین دو ساختمان به کار گرفته بود آن قدر تابلو بود که تماشاچی‌های روی زمین به راحتی می‌توانستند آن را ببینند، مخصوصا زمانی که دم غروب شد و نورافکن‌ها روشن شدند. نوارهای نایلونی فقط زمانی کاملا ناپدید هستند که از پشت دوربین‌های فیلم‌برداری به آنها خیره شده باشید. در ماجرای به هوا رفتن آقای شعبده‌باز در زمین گلف هم داستان همین است.



 

یک جرثقیل معمولی و رشته‌های نایلونی که شعبده‌باز را به آسمان می‌کشند. سختی‌اش اینجاست که فقط بدن باید آمادگی خوبی داشته باشد تا با آن همه نخ و ریسمان آویزان بماند. آنجایی هم که شعبده‌باز در سالن است و جلوی چشم هزار تا تماشاچی مات و مبهوت، کار فقط با یک آهن‌ربای قوی انجام می‌شود و ماشین بالابری که پرده نمایش آهن‌ربای چسبیده به تن شعبده‌باز را بالا و پایین می‌برد! زمان‌هایی هم که آنجل تا نیم متری از زمین بلند می‌شود داستان دیگری در جریان است. اینجا فقط تجهیزات خاص به کمک شعبده‌باز می‌آید.



 

یک شلوار سبک و ساده که از پشت پا یک شکاف مخفی دارد و کفشی سبک‌تر که به راحتی به شلوار بچسبد. اگر هم کفش پایش نباشد که چه بهتر. معمولا در این جور صحنه‌ها حتما یک میز، چهار پایه یا صندلی کوتاه هم هست. شعبده‌باز اول یک پایش را پشت آن یکی قایم می‌کند و بعد در یک لحظه آن را روی صندلی یا چهارپایه پشت‌اش می‌گذارد و خودش را می‌کشد بالا. این وسط فقط شعبده‌باز باید یک ورزشکار حسابی باشد تا بتواند چنین کاری را انجام دهد. دقت کرده‌اید که بلین و آنجل هیکل‌های ردیفی هم دارند!



 



 

در محلی که شعبده‌باز برای پرواز انتخاب می‌کند همیشه باید دنبال پله یا چهارپایه‌ای باشید



 



 

شلوار شعبده‌باز جوری است که او راحت می‌تواند پایش را از آن درآورد در حالی که کفشش هنوز به آن چسبیده است


 

راه رفتن روی آب
راه رفتن روی آب همیشه برای مردم دنیا کار پیچیده‌ای بوده تا جایی که اگر کسی می‌توانست چنین کاری بکند و با وزن چند ده کیلویی‌اش روی آب راه برود – بدون اینکه آب از آب هم تکان بخورد-  انگار کاری کرده بود در حد و اندازه معجزه. اما اینکه کسی در قرن بیست و یکم، آن هم با آن سر و شکل امروزش، بخواهد پابرهنه روی آب قدم بردارد جای حرف زیادی دارد.


 

آنجل با ترفند راه رفتن روی آب خیلی از مردم عامه جهان را که عشق ژانگولر زدن دارند با خودش همراه کرد. گل سر سبد برنامه‌های اول مجموعه «مایندفریک» هم همین راه رفتن روی آب بود؛ کلیپی که در آن نشان می‌داد مرد جوان در حالی روی آب به آرامی قدم برمی‌دارد که یک عالم آدم بالغ و عاقل دور و برش در استخر دارند بی خیال شنا می‌کنند.


 

رازگشایی:
قاعده بازی آبکی کریس آنجل خیلی زودتر از آنچه که انتظار می‌رفت فاش شد. کلیپ و عکس‌های زیادی که خبر از حقه ساده تردست جوان می‌داد و اینکه او به چه راحتی و فقط با کمک گرفتن از دو، سه لایه شیشه و یک فیلم‌بردار وفادار و چند نفری که همیشه از سیاهی لشکرهای او به حساب می‌آیند از خجالت هر چه شعبده‌باز و تردست دنیاست درآمده و برای مدت زیادی عالم و آدم را سر کار گذاشته بود. ماجرا ساده‌تر از این حرف‌هاست.


 

یک میز شیشه‌ای بسیار ظریف که البته از نمونه‌های دیگر محکم‌تر و سخت‌تر است و می‌تواند وزن 80 کیلویی آقای شعبده‌باز را تحمل کند  جوری در استخر قرار گرفته که با زاویه‌ای که فیلم‌بردار از آنجل نمایش می‌دهد به هیچ صورتی دیده نمی‌شود و آن قدر هم ظریف است که حتی در نمای بسته‌ای که از کف پای آنجل هم گرفته شده هیچ اثری از پیچ و تاب‌های جنس شیشه‌ای میز نیست!


 

کریس آنجل برای واقعی‌تر شدن ماجرا کارهای دیگری هم کرده؛ اینکه بعضی از قسمت‌های میز را باز نگه داشته تا هرازگاهی آنهایی که داشتند زیرآبی می‌رفتند سری بیرون بیاورند، نفسی بکشند، تشویقی کنند و دوباره به آب تنی‌شان ادامه بدهند!



 



 

شعبده‌باز روی لایه‌ای از شیشه ظریف و محکم راه می‌رود.در حالی که همه تصور می‌کردند روی آب پا می‌گذارد



 



 

میز شیشه‌ای آنقدر ظریف ساخته شده که به‌راحتی قابل دیدن نیست.


رد شدن نخ از گردن
کریس آنجل کارهای زیادی کرده است. از نصف کردن آدمیزاد وسط خیابان گرفته تا درآوردن پروانه از دل و روده خودش. همه‌اش را هم در چشم‌زدنی انجام داده بدون اینکه کسی لحظه‌ای بخواهد به حقیقت کارهای شعبده‌باز شک کند. کلیپ‌های هر کدام از این تردستی‌ها هم در اینترنت زیاد است.

 

این وسط رد کردن نخ از وسط گردن بدون اینکه ذره‌ای خون روی زمین بریزد از آن کارهایی بود که مو به تن همه سیخ کرد و خیلی‌ها همان‌جا به اوج کار شعبده‌باز پی بردند. در یکی از از کلیپ‌های مایندفریک، کریس آنجل رو به دوربین بدون اینکه بخواهد کار اضافه‌ای کند نخی را روی گردنش می‌کشد و آن قدر این کار را ادامه می‌دهد که نخ کم‌کم توی گلویش فرو می‌رود و دیگر دیده نمی‌شود. فقط دو سر نخ باقی می‌ماند و تلاش بیشتر شعبده‌باز برای در آوردن دوباره نخ از بیخ گلویش!


 

رازگشایی:
حقه است! آن هم به روشی که حل آن برای من و شمای بی‌‌خبر از همه جا کمی سخت است. البته اگر کمی با فوت‌و‌فن‌های شعبده‌بازی آشنا باشید متوجه می‌شوید!


 

شعبده‌باز قبل از انجام تردستی‌اش ماده‌ای خاص به گردنش مالیده که بعد از هر بار تکان نخ ضخیم‌تر شده و مانند خمیر و به رنگ بدن او نخ را به درون خودش راه می‌دهد بدون اینکه از پوست گردن جدا شود. اینجاست که تماشاچی فکر می‌کند خمیری که روی گردن شعبده‌باز است همان پوست برآمده اوست که با تکان‌های نخ دارد متورم می‌شود!



 



 

یک نخ پلاستیکی تنها وسیله‌ایست که شعبده‌باز با آن کارش را شروع کرد



 



 

خمیر پلاستیکی در مدت کوتاهی کاملا به رنگ پوست شعبده‌باز در‌می‌آید



 



 

ماده‌ای که آنجل برای فرو کردن نخ در گردنش استفاده می‌کند


 

فقط یک وسیله خاص شعبده‌بازها است
رد شدن غلتک از روی بدن

حتی کسی مانند کریس آنجل معروف هم با آن دک و پزش یک جاهایی برای اینکه حواس مردم کوچه و بازار ینگه دنیا را سمت خودش جلب کند به وسط خیابان می‌آید و با آن قد و قامت نه چندان پهلوانی‌اش خودش را به زیر یک غلتک چند صد تنی می‌اندازد. این اجرا یکی از پربیننده‌ترین کلیپ‌های آقای شعبده‌باز بود که یک روز تابستانی در نیویورک اجرا شد. برای کریس آنجل پارچه‌ای بزرگ روی زمین پهن کردند و رویش هم یک عالم خرده شیشه ریختند. غلطک را هم کمی عقب‌تر گذاشته بودند. کریس به وسط میدان آمد. روی پارچه دراز کشید و شکمش را به روی شیشه‌ها گذاشت.


 

بدون اینکه حتی یک قطره خون از بدنش بریزد. بعد هم غلتک آسفالت کاری راه افتاد و از روی انگشت‌های پای شعبده‌باز رد شد و تا کمر او جلو آمد. آه و ناله شعبده‌باز بود که بلند شد. مردم هم بدتر! بعد هم غلتک کنار می‌رود و کریس جوان خودش را از زیر آن بیرون می‌کشد. شعبده‌باز زنده است بدون اینکه حتی خراشی برداشته باشد!
رازگشایی:
کریس آنجل بیشتر از اینکه شعبده‌باز خوبی باشد داستان رد شدن غلتک از بدن شعبده‌باز هم یکی از آن ماجراهایی است که او به خوبی از پس آن برآمد. اولا که شیشه‌ها واقعی نبودند و از جنس همان شیشه‌هایی بودند که این روزها در تهیه فیلم‌های سینمایی و صحنه‌های اکشن آنها زیاد به کار گرفته می‌شود. آنجایی که بطری شیشه‌ای توی سر دشمن می‌شکند یا طرف از بالای یک برج چند طبقه با یک عالم شیشه خرده شکسته به پایین می‌آید.


 

این جور شیشه‌ها ساختگی هستند و هیچ آسیبی به بدن نمی‌زنند. اما اصل ماجرای غلتک اینجاست که قبل از اجرای شعبده‌باز‌ دار و دسته او به محلی که آنجل قرار بود در آن اجرا داشته باشد رفتند و مساحتی به اندازه بدن او را کندند. جایش را هم با یک اسفنج نرم و انعطاف‌پذیر پر کردند و رویش را هم پارچه کشیدند و خرده شیشه ریختند. با رد شدن غلطک از روی پاهای شعبده‌باز بدن او به پایین می‌رفت و هیچ آسیبی نمی‌دید!



 



 

غلتک آسفالت‌کاری در حالی از روی تن شعبده‌باز رد شد که زیر بدن او پر از خرده‌شیشه بود



 


 

یک نوار اسفنجی پهن زیر بدن شعبده‌باز قرار می‌گیرد تا بافشار غلتک آسیبی به او نرسد



  



نوشته شده در تاریخ 90/6/18 ساعت 12:19 ص توسط farhad nadimi




این نیز بگذرد
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می گوید : فردا به فلان حمام در فلان شهر برو و کار روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله ی دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری ،در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت: این نیز بگذرد.
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد. مرد وارد حمام شد وگفت :یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری، حمامی گفت: این نیز بگذرد
دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است. به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه ای شده ای،حمامی گفت: این نیز بگذرد. مرد تعجب کرد گفت: دوست من ،کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟
چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود .مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت:خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد. مرد شگفت زده شد و گفت : از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟
ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد. گفتند: پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است: این نیز بگذرد!
هم موسم بهار طرب خیز بگــــــذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــذرد
گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــا
خود را مساز رنجه که این نیز بگـذرد


  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ