بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 123788
کل یادداشتها ها : 148
در سال 1940 (هفت سال قبل از استقلال هندوستان) یکی از افسران بلند پایه انگلیس به رابیندرانات تاگور (شاعر برجسته هندوستان) گفت : در زیر سایه حاکمیت و قیومیت بریتانیای کبیر هندوستان افتخاری دارد ، تلاش های آدمهایی نظیر گاندی ، هندوستان را به گدایی و دریوزگی خواهد انداخت . تاگور خندید و گفت : ((من از نخستین باری که در سال 1915 در شانتینیکتان میهمان ماهاتما گاندی بودم چندین بار از خصلت ها و آداب مردم ایران از او چیزهایی شنیده بودم تا اینکه هشت سال پیش ایران رفتم ، مردم آزاده ایی را دیدم که برای استقلالشان جان می دهند و هیچ وقت در برابر کشورهای مهاجمی همچون انگلیس سر خم نکرده اند ، من با گاندی موافقم و می دانم آزادی مردم هندوستان بیش از افتخاری که شما برای ما در نظر گرفته اید ارزش دارد )) .
در متن گویاست که ایرانیان چه تاثیر شگرفی بر باورها و مبارزات مردم هندوستان و بخصوص ماهاتما گاندی داشته اند ارد بزرگ اندیشمند کشورمان در مورد او می گوید : بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود .
یک سال پس از این گفتگو تاگور درگذشت اما مردم هند به رهبری ماهاتما گاندی در 15 آگوست 1947 برای همیشه کشورشان را از یوغ استعمار پیر انگلیس نجات بخشیدند
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.
|
زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
|
نک سری 3 برای مردم آزاران گرامی
در کلاس مقنعه ی دوتا از دخترا رو که جلوت نیشستنو با سنجاق قفلی به هم وصل کنی...قیافشون دیدنیه وقتی یهو یکیشون پا شه!!!
خیلی حال میده که بری پشت بوم و رو پوشال کولر همسایه سرکه یا بنزین یا ادرار بریزی! و هیچی حال دار تر از این نیست که وقتی بو توی خونه ی همسایه میپیچه، اون همسایه مهمون داشته باشه
توی یه رستوران گرون حسابی غذا بخورین، بعد موقع حساب کردن به دوستت بگی وایسه تا بری از تو ماشین کیف پولتو بیاری. بعدش بری خونه و مفصل بخوابی
داری تو خیابون راه میری یه ماشین از بغلت رد میشه.یهو پاتو میگیری میگی آخ آاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای.مامان پاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.بعد یارو سکته می کنه پا میذاره به فرار.شایدم نگه داره کمکت کنه که اون موقع تو باید پا بذاری به فرار
طرف گرفته خوابیده، رو دستمال کاغذی سرکه میریزی میذاری جلو دماغش، با هر نفس کلی بوی گند استشمام می کنه تا می پره! به این می گن مردم آزاری تدریجی!
میری استخر زیر آبی برو پای ملت و بکش با خودت ببر
برید سوپر مارکت یه عالمه جنس واسه خرید بردارید بعد بگید اینا اینجا بمونه برمیگردم میبرمشون ، دیگه لازم نیس برید سراغشون
توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین
وقتی سرکار هستین میتونین یواشکی در صندوق صدقات های کوچیکی که روی میزه همکاراتون هست یواشکی با چسب نواری چسب بزنید تا وقتی کسی میخواد صدقه بندازه نتونه!!! من این کار رو کردم باحاله اولش یارو حسابی جا میخوره فکرشم نمیکنه کسی پیدا شده باشه همچین کار عجیب غریبی کرده باشه!!!
مردم آزاری از نوع ماشینی ( ریختن شیر روی صندلی، روغن ترمز توی اگزوز، شکر داخل باک و ... )
ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه
خیلی حال میده داری تو خیابون راه میری یهو دستتو بکشی به یه سمتی اون طرف رو نشون بدی و بگی دعوا دعوا تا بر میگردن میبینن خبری نیس بعد یه لبخند ملیح بزنی رد شی
این مردم آزاری تو خوابگاه ما اتفاق افتاده:
یکی از دوستان حدود 20 ساعت رو یه پروژه وقت گذاشته بود، آخرش که رسید یکی دیگه اومد و سریع مراحل زیر رو اجرا کرد:
Ctrl + A
Backspace
Ctrl + S
Alt + F4
دکمه کنترل و دبلیو رو بزنید : Ctrl + W
تو مسنجر به دوستت سلام بده و سری آفلاین شو!
وقتی همکارت پای کامپیوترش نیست تمام آیکون های دسکتاپش انتخاب کن و بزن روی ENTER
تو سالن مترو وقتی مطمئن شدی قطارت داره میاد یکی از روبرویی ها که منتظر قطارشون هستن رو نشون کن هرچی بلدی فحش بده...همینکه هیچ غلطی نمیتونه بکنه و تو با اعتماد به نفس سوار قطارت میشی خیییییلی حال میده
هر وقت رفتی توی غرفه نقاشی بچه های خردسال. به اولین نقاشی که رسیدی با یه ماژیک کلفت و بد رنگ بهش بیست بده و زیرش هم بنویس: قربون ننت بری با این نقاشیت.
بری نمایشگاه کتاب و بری جلوی یک غرفه. کتابی که دوست داری رو بخری. وقتی فروشنده گفت که نویسنده این کتاب الان اینجاست، میخواید براتون امضا کنه؟
بگی: نه لازم نیست
وقتی میخوای بری خونه کسی زنگ در رو بزنی و وقتی در رو باز کرد و آیفون را قطع کرد دوباره زنگ بزنی و بگی ممنون باز شد.
توی جمعی نشستی که کسی داره یکی از اشعار سروده خودشو با شوق و اشتیاق وصف ناپذیر میخونه. وسط شعرش یه دفعه از بقیه بپرس: تره بار تا ساعت چند باز؟!
واسه اینکه یکی که کلید در ورودی هم داره پشت در الافش کنی کلید خودتو بکن توی قفل در که نتونه از اون طرف کلید بندازه و بازش کنه