بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 123981
کل یادداشتها ها : 148
مصاحبه حجةالاسلام والمسلمین استاد سید رضا خسروشاهى
دائم الذّکر بودن یکی از خصوصیّات بارز آیت الله بهجت دائم الذّکر بودن است.
یک روزکه ایشان بعد از اقامه نماز جماعت از مسجد به طرف منزل می رفتند، رو به تعدادی از طلاّب که همراه و پشت سر ایشان حرکت میکردند نمودند و فرمودند: با من کاری دارید؟ گفتند: نه، می خواهیم چند قدمی همراهی حضرتعالی نصیب ما بشود.
ایشان فرمودند: من از مسجد تا منزل برنامه ذکر خاصّی برای خود دارم، ولی چون فکر میکنم شما با من کاری دارید ذکر را متوقّف میکنم، و وقتی به منزل میرسم میبینم برنامه ام کامل انجام نشده است وناراحت میشوم.
فکر کردن قبل از سخن گفتن از دیگر ویژگیهای بارز ایشان آن است که هرگاه می خواهند مطلبی را بفرمایند علاوه بر رعایت مقتضای حال، نخست درباره سخنی که می خواهند بفرمایند فکر می کنند.
حتّی در این زمینه فکر میکنند که مطلب را چگونه و در چه قالب و جملاتی بگویند به گونهای که هم کوتاه باشد و هم رساتر مطلب را افاده بکند.
دوری از غفلت از جمله خصوصیّات دیگر ایشان آن است که یک لحظه از عمر خویش را به غفلت سپری نمی کنند و برای تمام اوقاتشان برنامه ای خاصّ دارند.
اهل کرامت ایشان مقامی بس والای معنوی را دارا هستند، و صدور کرامت ره اورد آن است که به یک نمونه از آن بسنده میکنیم:
از یکی از طلاّب که اینک در قید حیات است شنیدم که میگفت:بعد از ازدواج خانه ای در قم اجاره کردم، ولی پس از استقرار در منزل از نظر مالی دچار تنگدستی عجیبی شدیم و روزی رسید که به قدری دست مان تنگ شد که حتّی غذای شب را نداشتیم و در این فکر بودیم که چگونه آن را تهیه کنیم، و از سوی دیگر در شرایطی بودم که نمی توانستم از کسی قرض بگیرم.
از خانه بیرون آمدم و به منظور زیارت، روانه حرم حضرت معصومه(علیها السلام) شدم، پس از زیارت و هنگام خداحافظی دیدم کسی از پشت سر من آمد و یک مقدار پول به من داد و گفت: این باید به شما برسد و رفت.
برگشتم دیدم ایشان آیت الله العظمی بهجت است، در حالی که اصلاً به ایشان اظهار نیازی نکرده بودم.شبیه این قضّیه را از یکی دیگر از طلاّب نیز شنیده بودم.
بنده پس از شنیدن این دو جریان به یاد مطلبی افتادم که آیت الله بهجت فرموده بودند و آن اینکه:
«آیا میشود مولایمان از ما بی خبر باشد یا ما را به حال خودمان وابگذارد؟!» و تأکید میکردند که طلبه ها باید به وظایف خود عمل کنند و نگران چیز دیگری نباشند، خود مولا و آقای ما مواظب ماست، اینطور نیست که ما را از چشم بیندازد.
مجموعه ویژگی های گذشته و دیگر خصوصیّات، ایشان را به عنوان یک عالم ربّانی در نظر ما جلوه گر میسازد; از این رو علما و بزرگان نیز به ایشان عنایت ویژه دارند.
به عنوان مثال یادم هست که روزی علاّمه محمّدتقی جعفری ـ رضوان الله تعالی علیه ـ آمده بودند ملاقات ایشان، بعد از ملاقات هنگام خارج شدن از منزل آقا، بنده را در بین راه دیدند.
و فرمودند: «اینکه در روایات آمده که: «هر کس در چهل روز با عالم ملاقات نکند، ماتَ قَلْبُهُ(39)» و همچنین: «زِیارَةُ الْعُلَماءِ اَحَبُّ اِلَی اللّهِ مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ»(40)
مصداق بارز علماء ایشان هستندو نیز میفرمودند:
«نفْسِ دیدن و ملاقات کردن ایشان خودش سر تا پا موعظه و هشدار دهنده است.
من هر وقت آقا را میبینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقی است.»
مطالب فراوان، که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
قدم اوّل در سیر الی الله آیت الله بهجت می فرمودند: قدم اوّل در سیر الی الله و در مسیر تقّرب به خدا این است که انسان در همان حالی که متوجّه خودسازی میشود یک مسافت و فاصله ای با مولای خود دارد، نخست باید مواظب باشد که حدّاقل اگر نزدیکتر نشد فاصله ای را که با مولا دارد بیشتر نشود و سعی کرده موقعیّتی را که دارد حفظ کند. تا بعد کم کم به جلو حرکت و خود را به مولا نزدیکتر نماید.
گرفتن تأییدیه و امضاء از امام زمان (عج)ایشان در بیاناتشان میفرمودند:
ما طلاّب باید در این فکر باشیم که چگونه میتوانیم یک امضا و تأییدی از مولایمان حضرت ولی عصر(عج) بگیریم؟ یعنی چگونه درس بخوانیم و چگونه رفتار کنیم که مولایمان ما را امضاء و تأیید کند؟ یک طلبه همیشه چه در اوان تحصیل و چه بعد از فراغ از تحصیل باید همّ و غمّش و فکرش این باشد که رفتارم، کردارم گفتارم چگونه باشد که آقا مرا تأیید کند.
اگر طلبه ای همیشه به این فکر باشد و در این مسیر حرکت کند که امضای آقا را بگیرد، دچار هیچ انحرافی نخواهد شد، نه در کردارش و نه در گفتارش و نه در رفتارش، و خلاف زی و شأن از او سر نمیزند و چنین طلبه ای هرگز دچار سردرگمی و بحران نخواهد شد.
اجتناب از صفات رذیله آیت الله بهجت خیلی تأکید داشتند بر اجتناب از صفات رذیله و می فرمودند که: مثلاً سجده طولانی از عباداتی است که کمر شیطان را میشکند، اما کسی که سجده طولانی انجام میدهد باید مواظب باشد که مرتکب ریا نشود، و به عنوان طنز و مثال میفرمودند:
بعد از سجده باید جلوی آینه بایستد و ببیند آیا جای مهر در پیشانی اش نقش بسته یا نه؟ اگر نقش بسته بود مقداری بمالد تا اینکه به صفت رذیله ریا مبتلا نشود.
ایشان خیلی تأکید میکردند بر کنترل زبان و می فرمودند: باید زبان را کنترل کنیم به صورتی که باید 24 ساعت تأمّل و اندیشه کنیم و یک ساعت صحبت کنیم، بلکه شاید یک ساعت هم زیاد باشد.
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان ، محمد حسین امین
منبع : کتاب بهجت عارفان
صرفنظر از میزان تاثیرافکارسیدجمال الدین اسدآبادی درنهضت های تجدید طلبانه سده اخیر، این نکته را نمی توان انکارکرد که اندیشه های سیاسی وی پل ارتباطی بین تفکرجدید سیاسی دومکتب سنی وشیعی محسوب می گردد.
تلاش وی برای ایجاد وحدت اسلامی که یکی ازمهمترین اهداف آرمانی اوبود، درنزدیک کردن مایه های انقلابی واندیشه های سیاسی شیعه وسنی سهمی بسزاداشت.
تقارب فکری بین دومذهب عمده اسلام موجب گردید، اجتهاد که درمذهب تشیع اصالت واهمیت ویژه ای دارد، به تفکر سیاسی سنی منتقل گردد؛ واندیشه های سیاسی شیعی نیزبه نوبه خود از سایه های سیاسی سنی چون اجماع، بیعت وتکیه برآراء متاثرگردد.
گرچه سیدجمال الدین اسدآبادی درهردوحوزه تفکراسلامی تعلیم و تربیت یافته بود، ولی بیشتراندیشه های او رنگ و جلای شیعی داشت؛ وبه همین دلیل بود که اندیشه های سید درکشورهای اسلامی نزد عامه مردم سنی وحتی علمایشان تازگی داشت وازجذابیتی خاص برخورداربود.
اندیشه سیاسی کردن توده های مردم وکسب دستمایه های مبارزه سیاسی از افکار و عقاید مذهبی عامه، وبهره گیری ازخصائص ملی درتفکرسیاسی سید اهمیت ویژه ای داشت؛ و برای این منظورتماس باعلما درهرمنطقه وکشوری برای وی جنبه حیاتی به خود گرفته بود؛ وپیشرفت چشمگیرسید درفعالیت های خودازاین ویژگی سرچشمه می گرفت وبه وی امکان می داد که برنامه های سیاسی خود را جهانی نماید.
افکارسیددرجذب روشنفکران وملی گرایان نیزدرکشورهای مختلف اسلامی موفق بود؛ زیرا اینان که مسلمان زاده ودردامن اسلام پرورش یافته بودند، اینک باآشنایی ای که با افکار سید پیدا می کردند، اندیشه های فراگیرازغرب وآرمانهای تجددطلبانه خودرادرافکارسیاسی ومذهبی سید تجلی می دیدند.
سید با بهره گیری به موقع ازدستمایه سیاسی وحدت اسلامی تلاش برآن داشت که با مرتبط کردن این دوجریان بزرگ تاریخ اسلام، نهضت مبارزه راهمگانی وجهانی کند وامت اسلامی رادرمسیرواحد سیاسی قراردهد. وجود دشمن مشترکی چون استعمارگرسنه ومهاجم، به اوفرصت می دادکه افکارخودرابه صورتی مهیج تر، روشن تر و مردمی تر، وبالاخره جذابتر بیان نماید که برای همه کس قابل فهم باشد.
افکارسیددرجذب روشنفکران وملی گرایان نیزدرکشورهای مختلف اسلامی موفق بود؛ زیرا اینان که مسلمان زاده ودردامن اسلام پرورش یافته بودند، اینک باآشنایی ای که با افکار سید پیدا می کردند، اندیشه های فراگیرازغرب وآرمانهای تجددطلبانه خودرادرافکارسیاسی ومذهبی سید تجلی می دیدند
باپیوندی که به این ترتیب بین جنبش ها ونهضت های اسلامی درسراسرجهان اسلام دریک قرن اخیر به وجودآمد، سرانجام همه آنها به یک حرکت انقلابی درنیمه دوم قرن سیزدهم هجری تبدیل شد؛ ومناطق وسیعی ازجهان اسلام زیرپوشش این موج عظیم بیداری ومبارزه وقیام قرارگرفت: وکشورهائی چون مصر، سوریه، لبنان، عراق، ترکیه، افغانستان، پاکستان، الجزایر، تونس، مراکش، حجاز، اندونزی، هندوستان وایران رادربرگرفت ؛ ومفهوم جدیدی ازاندیشه های سیاسی ومبانی عدالت اجتماعی اسلام را بدنبال چندقرن رکود وستم وتسلیم مطرح نمود.
هجوم استعمارسیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ونظامی غرب به جهان اسلام به نوبه خود در بیداری مشرق زمین نقش آگاه کننده ای داشت که به این حرکت انقلابی سرعت وعمق بیشتری بخشید، چنانکه استبداد داخلی نیزدرکشورهای اسلامی نقش قابل توجهی درملموس ترشدن دردها، و رو آمدن مشکلات و نابسامانیها، ومردمی شدن مبارزات داشت.
دراکثرکشورهای اسلامی، خصلت تاریخی – مردمی بودن روحانیت، رسالت رهبری حرکت ها وجنبش هارادریکصد سال اخیربردوش رهبران دینی نهاد. بطوریکه تاریخ سده اخیرشاهد رشته های متمایزجریانهای انقلابی است که توسط رهبران دینی درکشورهای مختلف اسلامی هدایت شده است.
تشخیص دردهای اصلی وخمیرمایه های عقب ماندگی جوامع اسلامی وتاکید برضرورت درد زدائی وجهل ستیزی ازطریق درمان صحیح وارائه برنامه های اصلاحی وانقلابی عمده ترین بخش های تفکرسیاسی ونهضت سریع الانتشار سید را تشکیل می داد. وی مدعی بود اساسی ترین دردهای جوامع اسلامی وعوامل عمده عقب ماندگی مسلمانان عبارتنداز:
1- استبداد حکام خودکامه درکشورهای اسلامی.
2- فقرعلمی وبی خبری توده های مسلمان وعقب ماندگی جامعه اسلامی ازکاروان علم وصنعت وتمدن بشری.
3- عقائدانحرافی وخرافات که دراندیشه ها وباورهای اکثرمسلمانان ریشه دوانده وآنها را ازاسلام ناب نخستین به دور داشته است.
4- جدائی وتفرقه میان مسلمانان که تحت عناوین وانگیزه های مذهبی و نژادی وملی، امت اسلامی رادچارناتوانی کرده است.
5- نفوذاستعمارغربی واستیلای آن برمنابع اقتصادی مسلمانان که موجب به غارت رفتن آن منابع توسط دول استعماری وخارج شدن رشد اقتصادی درکشورهای اسلامی شده وچون سرطان پیشرفته، حیات اجتماعی وسیاسی مسلمانان را فلج نموده است.
6- خیانت سردمداران وشخصیت های متنفذ جوامع اسلامی. مقصود سیدازخیانت، تنهاوطن فروشی، یا بازکردن پای دشمن به سرزمین های اسلامی وهمکاری وسرسپردگی نیست؛ بلکه اوهرشخصیت متنفذی را که قدرت جلوگیری ازنفوذبیگانه راداشته باشدوبتواندبه نحوی، ضربه ای برپیکردشمن سلطه جو بزند وازاین عمل خودداری نماید راخائن می نامد.
7- تهاجم فرهنگی غرب واستفاده ازشیوه های تبلیغاتی برای ازمیان بردن هویت فرهنگی مسلمانان وشکستن روح مقاومت آنها.
سیدجمال براساس یک تحلیل کلی ازاوضاع جهان اسلام وبه منظور ریشه کن نمودن این گندابها وغده های سرطانی ازاندام سرزمین های اسلامی، معتقدبود باید با شجاعت وشهامت بپاخاست وحرکت یکپارچه وآگاهانه ای را درجهت خطوط کلی زیرآغازنمود:
الف) مبارزه باخودکامگی فرمانروایان مستبد به عنوان یک فریضه دینی.
ب) اشاعه فرهنگ وبینش اصیل اسلامی ناب درزمینه پیوستگی دین وسیاست.
ج) مجهزشدن به علوم وفنون جدید واقتباس جنبه های مثبت تمدن غرب، منهای تفکرالحادی وابتذال اخلاقی.
د) بازگشت به قرآن واحیای سیره سلف صالح وخرافات ستیزی وبدعت زدائی ازدامن اسلام ناب.
ه) طرح اسلام به عنوان یک مکتب جامع که می تواند مسلمانان را ازعقب ماندگی نجات داده وآنها را از وابستگی رهائی بخشیده، استقلال همه جانبه ببخشد.
و) مبارزه بی امان وهمه جانبه بااستعمار و نفوذ دول بیگانه وهرنوع سلطه جوئی سیاسی واقتصادی وفرهنگی.
ز) ایجاد وحدت وهمبستگی درجهان اسلام وتشکیل جبهه واحد از همه فرق اسلامی دربرابردشمنان مشترک مهاجم وغارتگر.
هجوم استعمارسیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ونظامی غرب به جهان اسلام به نوبه خود در بیداری مشرق زمین نقش آگاه کننده ای داشت که به این حرکت انقلابی سرعت وعمق بیشتری بخشید، چنانکه استبداد داخلی نیزدرکشورهای اسلامی نقش قابل توجهی درملموس ترشدن دردها، و رو آمدن مشکلات و نابسامانیها، ومردمی شدن مبارزات داشت
ح) دمیدن روح جهاد درکالبد بی جان وایستای جامعه اسلامی در برابر روحیه مهاجم صلیبی که همچنان دشمن رابرعلیه مسلمانان به تهاجم وا می دارد.
ط) مبارزه باخودباختگی دربرابرغرب.
ی) مبارزه باروحیه تسلیم به قضا وگوشه نشینی وبی تفاوتی نسبت به آنچه که دشمن برسرجهان اسلام فرود می آورد.
سید از میان این ایده ها وخطوط کلی استراتژی نهضت اسلامیش، دردو مورد موفق تربود:
نخست: درپیکاربا استعمارکه دراین راه رنج فراوان برد.
دوم: مبارزه با استبداد که مشکلات بسیاری ازاین رهگذربرای حکام خودکامه درتعدادی ازکشورهای اسلامی بوجودآورد؛ واورادرردیف اول رهبران بیداری مشرق زمین قرارداد.
آشنایی سید به معارف وعلوم اسلامی وگذراندن دوران تحصیلی قابل توجهی درحوزه های علمیه قزوین، تهران ونجف اشرف ازیکسو، وآشنائی اوبه زمان خود وتماس نزدیک با فرهنگ وتمدن دنیای غرب ومسافرت های طولانی وتماس باشخصیت های علمی وسیاسی کشورهاوملت های مختلف ازسوی دیگر، ومضافاً ، اطلاعات وسیعی که درزمینه های سیاسی، اقتصادی وجغرافیائی کشورهای اسلامی پیداکرده بود، ازجمله انبوه مزایائی بود که به سیدامکان می داد جنبشی راکه آغازکرده بود، علی رغم تمامی مشکلاتی که برسرراه داشت گسترش دهد.
علی جان مرادی جو
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
منابع:
1- اقبال لاهوری ، احیای فکردینی دراسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: کانون نشروپژوهش های اسلامی، 1356.
2- عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن ، چ 14، تهران: کتاب طوبی، 1372.
3- احمد سامعی، انقلاب اسلامی ونهضت های ملی مذهبی معاصرایران، تهران: چکاد و امیربهادر، 1380.
به گزارش خبرنگار جامعه جهان، خیلی از فروشندگان یا کسانی که لباس هایی با برخی از نمادهای عجیب و غریب دارند واقعا نمی دانند که این نشانه ها، جزء نشانه های گروه شیطان پرستی اند و به آنها فقط به چشم بدلیجات ساده و ارزان قیمتی نگاه می کنند که باعث جلب توجه دیگران می شوند. آنها اگر بدانند معنای هرکدام از این نشانه ها چیست و پشت هر کدام از آنها چه عقاید مخوف و تاریکی وجود دارد شاید هرگز به سمت آنها نروند.
ستاره پنج پر واژگون
پنتاگرام یا همان ستاره پنج پر علامتی کهن و باستانی است که در طول تاریخ توسط مذاهب و فرقه های گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. یکی از موارد استفاده از این نماد در مراسم مخفیانه و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی است. این ستاره نشانگر چهار ماده حیات «آب، آتش، خاک و باد» و روحی شیطانی است که گرداگرد آنها را احاطه کرده است.
پنتاگرام هنوز هم به عنوان شاخص اصلی رسوم پرستش جادوگران به کار می رود ضمن اینکه عامل پدید آمدن رسوم و تشریفات دیگری هم در ادیان مختلف شده است.
بافومت
یکی دیگر از نمادهای کثیف شیطان پرستی که در عرفان کابالا(عرفان یهودی) اهمیت خاصی دارد بز یا قوچی به نام بافومت است. این علامت فقط مخصوص شیطان پرستان است و در جواهرات هم بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. سر بافومت معمولا در میان ستاره پنج پر طراحی می شود.
ستاره شش پر
هگزاگرام به صورت دو مثلث درون هم نشان داده می شود. این سمبل قدمتی بسیار طولانی در جادوگری دارد خصوصا کسانی که ادعا می کردند از قدرت تاریکی استفاده می کرده اند با این نماد سروکار داشته اند. در بعضی منابع این نماد را همان ستاره داوود می دانند که امروزه در وسط پرچم رژیم جعلی اسرائیل دیده می شود.
چشم لوسیفر
این نشانه یکی از سمبل های شیطان است که می گویند نشانه سوگواری شیطان برای آن چیزهایی است که خارج از قدرت و اراده اوست.
چشم شیطان
این چشم را چشم شیطان می دانند و ادعا می کنند کنترل جهان را در دست دارد. از آن در غیب گویی، پیشگویی، سحر و جادو و نفرین استفاده می شود. ادعای دیگری هم که این سمبل دارد کنترل روح و همه فسادها و انحراف هاست.
آنخ
در اصل یک سمبل مصری است که ادعا می شود موجب طول عمر می شود. البته گروه های شیطان پرستی آن را موجب افزایش قدرت شهوانی می دانند.
صلیب وارونه
این سمبل در میان جواهرات و آویز گردن خیلی استفاده می شود. خوانندگان شیطان پرستی از طرفداران پروپاقرص این علامت هستند.
زودیاک
ستاره 12 پری که در مراسم قدردانی از خدای کذب یا همان خدای شیطان استفاده می شود.
ـ در کتاب بحارالانوار و اصول کافی از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت می فرمایند:
عابدی بود که همیشه سرگرم عبادت و بندگی و اطاعت حق بود. به قدری در عبادتش کوشا بود که شیطان هرکاری می کرد که او را سست کند، نمی توانست.
النّهایه شیطان آخر نعره ای زد. بچّه هایش اطرافش جمع شدند، گفتند: تو را چه شده که فریاد می زنی؟
گفت: از دست این عابد عاجز شده ام! آیا شما راهی سراغ دارید؟
یکی از آن ها گفت: من او را وسوسه می کنم که به شهوت آید و زنا کند.
شیطان گفت: فایده ای ندارد؛ زیرا اصل میل به زن در او کشته شده است.
دیگری گفت: از راه خوراکی های لذیذ او را می فریبم تا به حرام خواری و شراب کشیده شود و او را هلاک کنم.
گفت: این هم فایده ندارد؛ زیرا در اثر ریاضت چند ساله، شهوت خوراکی نیز در او کشته شده است.
سوّمی گفت: از راه عبادت، همان راهی که در آن الان به سر می برد، چون عبادت می کند امّا آگاهانه نیست، می توانم او را گول بزنم.
شیطان گفت: آفرین! مگر از راه تقدّس کاری کنی!
بالاخره نتیجه ی این شورا این شد که خود همین شیطانک مأموریت پیدا کرد. (در اغلب متدیّنین از همین راه و نظایرش وارد می شود.) شیطانک به صورت جوانی به صومعه رفت و در زد. عابد آمد در صومعه را باز کرد دید یک جوان است.
آقا چه می خواهی؟
شیطان گفت: من جوان مسلمانی هستم ولی متأسّفانه پدر و مادر من گبر و بت پرست هستند. نمی گذارند، من نماز و عبادت کنم. شنیده ام عابدی در این جا مشغول عبادت است و صومعه دارد. گفتم بیایم نزد شما و بهتر به بندگی برسم. مگر شما نمی خواهید تمام مردم خدا پرست شوند؟ یکی از آن ها من هستم.
عابد به ناچار راهش داد. آمد جلوی عابد ایستاد به نماز خواندن.
آن قدر نماز خواند و خواند و خواند تا نزدیک غروب، عابد روزه دار بود. سفره ی کوچکی پهن کرد به جوان تعارف کرد. جوان گفت: نه نمی خورم. حالا دیر نمی شود. الله اکبر! ایستاد به نماز. عابد یک مقدار نان خشک خورد و دوباره به نماز ایستاد. بعد خوابش گرفت. به جوان گفت: بیا یک مقدار استراحت کن!
جوان گفت: نه! الله اکبر! و دوباره نماز بعدی را شروع کرد.
عابد یک مقدار خوابید. نیمه های شب بیدار شد، دید این جوان بین زمین و آسمان نماز می خواند.
عابد به خودش گفت: عجب! عابدتر از من هم هست که به این مقام نماز رسیده و اصلاً خسته نمی شود. این چه شوقی است؟ این چه نیرویی است که خدا به این جوان داده که غذا نخورد و خواب نداشته باشد و دایم به عبارت مشغول باشد؟ بالاخره گفت: بروم از او سؤال کنم که چه کرده که به این مقام رسیده؟
شیطانک سرگرم بود و اصلاً اعتنایی به عابد نمی کرد. سلام نماز را داد، فوراً به نماز بعدی سرگرم می شد. تا بالاخره عابد او را قسم داد که فقط سؤالی دارم، جواب مرا بده. شیطانک صبر کرد و عابد پرسید: چه کردی که به این مقام رسیدی؟!
گفت: من که به این مقام رسیدم، به واسطه ی گناهی بود که مرتکب شدم و بعد هم توبه کردم و حالا هر وقت به یاد آن گناه می افتم، توبه می کنم و در عباداتم قوی تر می شوم و صلاح تو را هم در همین می بینم که بروی و با زنی نامحرم زنا کنی و بعد توبه نمایی تا به این مقام برسی.
عابد گفت: من چطور زنا کنم؟ اصلاً راه این کار را نمی دانم و پول هم ندارم. شیطانک دو درهم به او داد و نشانه ی محلّه ی فاحشه ای را در شهر به او داد.
عابد از کوه پایین رفت و به شهر داخل شد. از مردم سراغ خانه ی فاحشه را گرفت. مردم گمان کردند که او می خواهد آن زن را ارشاد و راهنمایی کند. جایش را نشان دادند. وقتی که بر فاحشه وارد شد، پول خود را به او عرضه داشت و تقاضای حرام نمود.
این جا لطف خدا به یاری عابد می آید و به دل فاحشه می اندازد که او را هدایت کند.
زن به سیمای عابد نگریست، دید زهد و تقوی از آن می بارد. آمدنش به این جا عادّی نیست. از او پرسید: چطور شد به این جا آمدی؟ گفت: چه کار داری تو پول را بگیر و تسلیم من شو!
زن گفت: تا حقیقت را نگویی، تسلیم تو نمی شوم!
بالاخره عابد به ناچار جریان را گفت.
زن گفت: ای عابد هر چند به ضرر من است و من الان به این پول نیاز دارم ولی بدان این شیطان بوده که تو را به سوی من راهنمایی کرده است. عابد گفت: او به من قول داده که به مقام او برسم.
زن گفت: نه چنین نیست که تو می گویی.
ای عابد! از کجا معلوم که پس از زنا توفیق توبه پیدا کنی یا توبه ات پذیرفته شود و یا اگر یک وقت در حال زنا عزرائیل آمد و جانت را گرفت. تو جواب خدا را چه خواهی داد؟ یا این که جنب از حرام بودی، فرصت غسل و توبه و انابه پیدا نکردی. جواب حق را چه خواهی داد؟! از آن گذشته پارچه ی پاره نشده، بهتر است یا پاره شده و دوخته و وصله کرده شده؟! این شیطان بوده که تو را فریفته است.
عابد باز نپذیرفت. زن در آخر کار گفت: من این جا هستم. برای این شغل آماده هستم. تو برگرد اگر دیدی آن جوان همان جاست و همین طور سرگرم عبادت است، بیا من در خدمت هستم.
( البتّه دزد تا شناخته شد، فرار می کند. تا مؤمن فهمید و به این مرحله از شناخت رسید که وسوسه ی شیطان است، در می رود.)
سرانجام عابد قبول کرده و به صومعه برمی گردد، می بیند کسی نیست و می فهمد که این ملعون(شیطان) می خواسته او را در چه دامی بیندازد، از کرده ی خود پشیمان و نادم گشته و توبه می نماید و به عبادت مشغول و به آن زن فاحشه دعا می کند.
مرویست که شب آخر عمر آن زن فاحشه رسید و از دنیا رفت. صبح به پیغمبر آن زمان وحی رسید که به تشییع جنازه ی او برود. وقتی که بر در خانه ی زن می رسد، مردم می گویند: ای پیغمبرخدا! برای چه به در خانه ی این زن فاحشه آمده ای؟
می گوید: برای تشییع جنازه ی زنی از اولیاء حق آمده ام.
مردم می گویند: او زن فاحشه ای بیش نبود.
پیغمبر سرش را به سوی آسمان می کند و می گوید: خدا تو می گویی یکی از اولیای من مرده! تشییع جنازه اش کن! این مردم می گویند این زن فاحشه بوده، قضیه چیست؟
خطاب رسید: ای پیغمبر! هم مردم راست می گویند و هم من! چون این زن تا چندی پیش فاحشه بوده، امّا آن عابد را از گناه دور می کند. بعد از رفتن عابد در خانه را می بندد و پشت در می نشیند و کلاه خود را قاضی می کند و می گوید:
ای بدبخت و بیچاره! تو به عابد گفتی شاید در حال زنا عزرائیل به سراغت آید و تو توفیق توبه کردن پیدا نکنی! چه خاکی بر سر خواهی ریخت؟ تو که خودت از او پست تر هستی و یک عمر دامنت کثیف و آلوده است. تو چرا توبه نمی کنی؟ شاید عزرائیل یک وقت به سراغ تو هم بیاید. با دامن آلوده جواب خدا را چه خواهی داد؟!
از آن شب توبه کرد و از گناه برگشت و نادم و پشیمان گردید و با ما آشتی کرد و مشغول عبادت گردید.( گناهان کبیره، ج2، ص412)
باغبانا زخزان بی خبرت می بینم آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفتست مشو ایمن از او اگر امروز نبردست که فردا ببرد
عزیزان من!
بیایید قدر خود را بدانیم و در مبارزه با شیطان و طی نمودن مراحل تکامل تمام تلاش و توان خود را به کار گیریم وگرنه فرصت و وقت ما تنگ است و زمان مرگ نامعلوم!
ای که چون شیخ بهـا خواهی بهـای خویش را از گلیم خـود بـرون مگذار پـای خویش را
گر خدا خواهی ببینی، از خودی ها دم مزن بی خود از خود شو که تا بینی خدای خویش را دیده ی نادیـده را زنگ تعلّق حایـل است پاک کـن آیینه ی ایـزد نمـای خویش را چـون زلیخـا اتّکا بـر چاک پیراهن مکن ورنه می بینی از این غفلت سـزای خویش را مور را هرگز به دربـار سلیمان کار نیسـت تا که وقف کار می سازد قوای خویش را تا نگردی نیست از هستی نمی یابی نشان جستجو کن از فنای خود بقای خویش را تا مجـالی هست فکری کن بـرای آخرت سعی کن یک لحظه دریابی صفای خویش را از مـن ژولیده بشنـو تا توان داری به تـن از گلیـم خود برون مگذار پای خویش را
منبع : برگرفته از کتاب حکایت عاشقی-جلد1
حکومت واحد جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پاسخی به نگرانی بشر از آینده خود است. شیعیان، آینده روشنی را برای زندگی انسان پیش بینی می کنند و امید به زندگی در قالب «انتظار فرج» به زندگی شیعیان، معنا و گرمی می بخشد.
با دقت در دعوت و آموزه های اسلام، به خوبی می توان دریافت که هدف آن متحد کردن ملت ها و برداشتن دیوار امتیازات و اعتبارات لغو و بی اثر و برقرار کردن کلمه واحد و همکاری و ارتباطی است که ریشه و پایه آن، کلمه توحید و ایمان و عقیده به آن است. اسلام می خواهد تمام اختلافات و جدایی ها را که به نام های گوناگون پدید آمده، با عقیده توحید از میان بردارد. اختلافات نژادی، طبقاتی، ملی، وطنی، جغرافیایی، مسلکی، حزبی و زبانی همه باید از میان برود و سبب امتیاز و افتخار نباشد؛ حتی باید اختلافات دینی هم کنار گذاشته شود و همه باید تسلیم فرمان خدا باشند: « بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه ای که پذیرفته ما و شماست پیروی، کنیم: آنکه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد اگر آنان رویگردان شدند، بگو: شاهد باشید که ما مسلمان هستیم».(1)
حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آیات و روایات
« وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ »؛ « در زبور داوود نوشته ایم که صالحان از بندگان من، وارث زمین خواهند شد».(2)
طبرسی در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه، از امام باقر علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: « آنان، همان یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخرالزمان اند».(3)
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ « خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، همچنان که مردمی را که پیش از آن ها بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را که خود برایشان پسندیده است، استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل کند مرا می پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی کنند و آن ها که از این پس ناسپاسی کنند، نافرمانند».(4)
در این آیه شریفه، سه وعده صریح به مؤمنان وارسته و دارای عمل صالح داده شده است: 1. استخلاف در زمین؛ یعنی حکومت در کل کره زمین، به عنوان نمایندگی خدا که حکومت حق و عدالت است. 2. تمکین دین؛ یعنی نفوذ معنوی و حکومت قوانین الهی بر تمام پهنه زمین. 3. تبدیل خوف به امنیت؛ یعنی برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامنی و جایگزاین شدن امنیت کامل و آرامش در همه کره زمین.
در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه از امام زین العابدین علیه السلام نقل شده است که فرمود: « این گروه به خدا قسم! همان پیروان ما هستند که خداوند به وسیله مردی از خاندان ما، این موضوع را تحقق می بخشد و او، مهدی این امت است».(5)
« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون» ؛ « خداوند، رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا دین حق او، بر همه ادیان غالب آید. هر چند مشرکان به این کار راضی نباشند».(6)
در روایت آمده که امام علی علیه السلام هنگام تلاوت این آیه از یاران خود پرسید: « آیا این پیروزی حاصل شده است؟». گفتند: «آری». فرمود: « نه! سوگند به کسی که جانم به دست اوست! این پیروزی آشکار نمی شود، مگر زمانی که هیچ آبادی روی زمین باقی نماند، مگر آنکه صبح و شام بانگ لا اله الا الله از آن به گوش رسد».(7)
از این آیات و روایات به روشنی استفاده می شود که:
1. سرانجام صالحان هستند که وارث کل زمین می شوند، نه شرق یا غرب، جنوب یا شمال آن.
2. افراد شایسته جانشین پیشینیان در کل کره زمین اند و قدرت شان در همه جای عالم ظاهر می شود.
3. دین اسلام غالب بر همه ادیان، در جای جای کره زمین حاکم خواهد شد.
4. همه این ها در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع خواهد شد.
بنابراین حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حکومتی جهانی خواهد بود و این حکومت واحد جهانی، جزء وعده های الهی است که تخلف ندارد؛ زیرا «انَّ اللّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ» .(8)
تفاوت های حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با جهانی سازی
از این نکته ارزشمند نباید غافل شد که حکومت واحد جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نمی توان منطبق با جهانی شدن دانست؛ هر چند اگر جهانی شدن به صورت طبیعی خود پیش رود، می تواند زمینه ساز آن حکومت باشد.
1. حکومت واحد جهانی اسلامی، تحت رهبری افراد صالح و وارسته و شخصیت های برجسته دینی که معصوم از خطا و یا تالی تلو معصوم اند، ایجاد می شود و قانون خدا در آن جامعه حاکم است، ولی حکومت واحد جهانی پیشنهادی بشر تحت نظر و اشراف قدرتمندان و زورمداران و ستمگران ایجاد می شود. در حکومت واحد جهانی و در خانواده بزرگ بشریت کسانی که اسیر هوای نفس هستند و از لحاظ اخلاقی، منحط و ذلیل و نمی توانند فراتر از تعصبات خود عمل کنند و بسیار مغرور و ظالم و متعصب اند و همه بشریت را در خدمت خود می بینند، دارای امتیازی به نام «حق وتو» هستند که سبب می شود جهان را به دوران دیکتاتوری اول برگردانند و قانون جنگل را حاکم کنند که هر کس زورش بیشتر است، باقی بماند و ضعیف ترها نابود شوند.
2. در حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دین اسلام، تنها دین حاکم بر جهان خواهد بود؛ چنان که دین و سیاست نیز از هم تفکیک ناپذیرند و بلکه سیاست و حکومت، در خدمت دین و اهداف متعالی آن است، در صورتی که در وضعیت جهانی شدن، دین و مخصوصاً اسلام، جایگاه روشنی ندارد.
3. در حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرآن، محور زندگی بشر قرار می گیرد. حضرت علی علیه السلام فرموده است: « در آن هنگام که مردم قرآن را به رأی خود تفسیر کنند، مهدی آراء و نظر مردم را تابع قرآن قرار خواهد داد».(9) بنابراین در عصر حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف محور همه چیز و همه آراء و عقاید قرآن خواهد بود، در حالی که در وضعیت جهانی شدن، نه تنها قرآن در جامعه بشری محور نیست؛ بلکه کوشش می شود که قرآن از صحنه خارج شود و اگر هم در برخی از جوامع حضور کم رنگی دارد، سعی می شود که آیات قرآن را طبق نظر خود تفسیر کنند.
4. حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر محور توسعه اخلاقی، اجتماعی و امنیتی استوار است، در حالی که جهان کنونی ما از بحران معنویت در رنج است و امنیت نیز چه در سطوح فردی و چه سطوح عمومی و ملی و جهانی، به خطر افتاده است و از طرفی آنچه به عنوان اهرم قدرت است، برای کشورهای قدرتمند به رسمیت شناخته شده است.
5. توسعه علمی، از ویژگی های بارز حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در حدیث امام صادق علیه السلام می خوانیم: « علم و دانش، بیست و هفت حرف است. تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آوردند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، اما هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر می سازد و دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف، کامل و منتشر گردد».(10) در حالی که در عصر جهانی شدن، دانش پیشرفته در انحصار کشورهای خاصی است و این کشورهای از انتقال آن به کشورهای دیگر جلوگیری می کنند.
6. در حکومت واحد جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مؤمنان، به دور حضرت اجتماع می کنند و از افراد فاسق و فاجر و کافر در آن حکومت اثری نیست. در حالی که در جهانی شدن، مؤمنان واقعی جایگاهی ندارند و اطراف حاکمان و قدرتمندان را افراد هواپرست و لاابالی گرفته اند. آنان اساسا حکومت و سیاست را از دین جدا می دانند و به تعبیر دیگر، در این نوع حکومت جایی برای مؤمنان نیست.
7. حکومت واحد جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر اساس عدل و قسط اداره می شود و جایی از کره زمین نیست که در آن عدل گسترده نشود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: « مردی از اهل بیت من خروج می کند که اسم او، اسم من و خلق او، مانند خلق من است. زمین را از عدل و قسط پر می کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده است».(11)
اما حاکمان در حکومت های عصر جهانی شدن، خود از ستمگران اند و چنان در زمین عمل می کنند که گویا دشمن عدل اند و اساساً اینکه قبل از آمدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جهان پر از ظلم و ستم می شود، در همان عصر جهانی شدن است که ظلم فراگیر در زمین تحقق پیدا می کند.(12)
پی نوشت:
1. آل عمران: 64.
2. انبیاء: 105.
3. بحارالانوار، ج 57، ص 229.
4. نور: 55.
5. بحارالانوار، ج 51، ص 81.
6. صف: 9.
7. تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 463.
8. رعد: 31.
9. نهج البلاغه، خ 138.
10. سفینه البحار، ج2، ص227.
11. نهجالبلاغه، خ 138.
12. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: سایت اندیشه قم، مهدویت، قیام و حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
زهرا رضائیان بخش مهدویت تبیان