بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 123778
کل یادداشتها ها : 148
حافظه نقش اساسی در هر مرحله از زندگی ما دارد. حافظه همانند یک کابینه پر از پرونده است.
1- هیپوکامپ نقش عمدهای در حافظه دارد
هیپوکامپ منطقهای در مغز است که در تثبیت اطلاعات (از حافظه کوتاهمدت به بلندمدت) نقش دارد.
هیپوکامپ بخشی از سیستم لیمبیک میباشد. این سیستمی است که با احساسات و خاطرات در ارتباط است.
هیپوکامپ در سازماندهی و ذخیره سازی اطلاعات نقش دارد.
هیپوکامپ در هر دو طرف مغز یافت میشود. اگر یکی از هیپوکامپ ها دچار تخریب شود، تا زمانی که هیپوکامپ طرف دیگر سالم است، عملکرد حافظه باقی خواهد ماند.
آسیب به هر دو طرف هیپوکامپ، موجب فراموشی میشود.
عملکرد هیپوکامپ، با افزایش سن کاهش مییابد.
غالبا فردی که به سن 80 سالگی برسد، 20 درصد از اتصالات عصبی در هیپوکامپ را از دست میدهد. اما همه افراد 80 سال به بالا دچار چنین اختلالی نمیشوند.
2- حافظه کوتاه مدت و فراموشی
کارشناسان بر این باورند که 7 مطلب (آیتم)، 20 تا 30 ثانیه در حافظه کوتاهمدت نگه داشته میشود. این مدت را میتوان با استفاده از روشهایی مانند طبقه بندی اطلاعات افزایش داد.
3- امتحان گرفتن و یادآوری طولانیمدت
مطالعه، تمرین و تکرار اطلاعات و امتحان دادن، بهترین راه برای به خاطرداشتن مطالب میباشد.
در یک بررسی، به دانش آموزان مطلب جدیدی را یاد دادند و سپس از آنها امتحان گرفتند. نتیجه نشان داد که دانش آموزان، مطالب دیرتر از یاد بردند.
ولی دانش آموزانی که زمان بیشتری برای مطالعه داشتند، ولی از آنها امتحان گرفته نشد، یادآوری مطالب در آنها کمتر بود.
4- بهبود حافظه
آیا شما دائما در حال فراموش کردن مطالب هستید؟ از این موضوع ناراحتید؟ کارشناسان برای بهبود حافظه راههایی را برمی شمرند، از جمله:
- ثبت اطلاعات: قرار ملاقاتها و غیره را میتوانید در وسایلی همانند تلفن همراه یا تقویم ثبت کنید.
- به تصویر کشیدن ذهنی: آنچه را که همیشه از یاد میبرید، در ذهن خود نقاشی کنید. مثلا جایی که کلید ماشین را میگذارید، در ذهن خود به تصویر بکشید. در دفعه بعد که کلید را در جایی گذاشتید، میتوانید به تصویر ذهنی خود رجوع کنید، تا محل کلید را بیابید.
- حفظ کردن: تمرین اطلاعات و حفظ کردن آنها، یکی از بهترین روشها برای غلبه بر فراموشی میباشد.
5- دلایل فراموشی
- پاک شدن اطلاعات: این اتفاق وقتی رخ میدهد که خاطرات را کمتر یادآوری کنیم و در اثر مرور زمان از حافظه پاک میشوند.
- تداخل برخی خاطرات با برخی دیگر: برای مثال فرض کنید خانم معلمی در مدرسهای تدریس میکند. پس از مدتی، او اسامی دانش آموزان را یاد میگیرد. اما در طی سال میفهمد که اسم یکی از دانش آموزان را اشتباه میگوید، چرا؟ زیرا دختر خواهرش بسیار شبیه آن دانش آموز است، پس اشتباهی اسم دختر خواهرش را به جای اسم آن دانش آموز میخواند.
- عدم ذخیره اطلاعات در حافظه و یا عمدا فراموش کردن برای اتفاقات ناگوار.
- برخی داروها، حوادث جسمی و هیجانی مانند: تصادف.
6- فراموشی و تلویزیون
فراموشی در اغلب فیلمها به طور نادرست نمایش داده می شود.
حتما شما فیلمی را دیدهاید که در آن، فردی بر اثر ضربه به سرش دچار فراموشی میشود و فقط وقایع بعد از ضربه را به یاد میآورد.
بیشتر فیلمها تمایل دارند این گونه از دست دادن حافظه را به عنوان مشکل شایع در بین مردم نشان دهند. اما مواردی که فرد هیچ چیز راجع به خود و گذشتهاش به یاد نیاورد، بسیار نادر است.
برخی از شایعترین علل فراموشی عبارتند از:
ترومای (آسیب) جسمی مانند: تصادف کردن. فردی که تصادف کرده، میتواند خاطرات خود را از این رویداد از دست بدهد.
ترومای (آسیب) هیجانی، مانند سوء استفاده جنسی.
داروها. برخی داروها موجب فراموشی موقتی میشوند. هنگامی که این داروها را کنار بگذارید، حافظه طبیعی خود را به دست خواهید آورد.
7- بو به عنوان حافظه قدرتمند
آیا تا به حال متوجه بویی شدهاید که شما را به یاد خاطرات قدیم بیاورد؟
عصب بویایی در نزدیکی آمیگدال واقع است. آمیگدال، منطقهای در مغز است که در ارتباط با احساسات میباشد.
علاوه بر این، عصب بویایی نزدیک هیپوکامپ میباشد. هیپوکامپ با حافظه در ارتباط است.
وقتی منطقهای از مغز که متصل به حافظه است، تخریب شود، توانایی شاسایی بوها نیز دچار اختلال میشود.
8- تشکیل حافظه و ارتباطات بین سلولهای عصبی
اطلاعات جمع آوری شده (حافظه) مانند پیام های عصبی از سلولهای عصبی میگذرد.
زوال سلولهای عصبی موجب از دست دادن حافظه و تغییر در خلق و خو میشود.
با سیگار نکشیدن، عدم مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی، ورزش کردن و تحریک کردن مغز، فراموشی را از یاد ببرید.
9- خواب و حافظه
کمبود خواب باعث فراموشی میشود. دانش آموزانی که دچار کمبود خواب میباشند، حداکثر تا 3 روز مطالب جدید را در حافظه خود نگهداری میکنند.
10- افراد مسن و حافظه
آلزایمر و دیگر مشکلات حافظه مربوط به افزایش سن، اکثر افرد مسن را تحت تاثیر قرار میدهد.
ژنتیک، شیوه زندگی فرد و کاهش استرس به حفظ حافظه در دوران پیری کمک میکند.
مریم سجادپور
بخش سلامت تبیان
درس عبرتی از چنگیزخان !!!! یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و روی یکی از بال هایش حک کنند:
چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که
می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد.
اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.
ولی دیگرجریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.
رحمان و رحیم" بعد از" رَبِّ الْعالَمِینَ" اشاره به این نکته است که ما در عین قدرت نسبت به بندگان خویش، با مهربانى و لطف رفتار مىکنیم این بندهنوازى و لطف خدا، بندگان را شیفته او مىسازد: که با یک دنیا علاقه بگویند" الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ".
الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (حمد3) (خدایى که) بخشنده و مهربان است.
کلمه «رحمن» به معناى مبالغه و شدّت در رحمت و گستردگى آن است. از کاربرد دو صفت «رحمن» و «رحیم» در قرآن، استفاده مىشود که رحمانیّت درباره همهى مخلوقات و رحیم بودن، مربوط به انسان و موجودات مکلّف است.
خداوند رحمت را بر خود واجب کرده است، «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» ( انعام، 54 ) و رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است، «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ» ( اعراف، 156)همچنین پیامبر و کتاب او مایه رحمتند، «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» (انبیاء، 107) آفرینش و پرورش او بر اساس رحمت است و اگر عقوبت نیز مىدهد از روى لطف است. بخشیدن گناهان و قبول توبهى بندگان و عیبپوشى از آنان و دادن فرصت براى جبران اشتباهات، همه مظاهر رحمت و مهربانى اوست.
نکتهاى که در اینجا باید دقت کنیم این است که این دو صفت (رحمن و رحیم) که از مهمترین اوصاف الهى است در نمازهاى روزانه ما حد اقل 30 بار تکرار مىشوند (دو مرتبه در سوره حمد و یک مرتبه در سورهاى بعد از آن مىخوانیم) و به این ترتیب 60 مرتبه خدا را به صفت رحمتش مىستائیم.
این در حقیقت درسى است براى همه انسانها که خود را در زندگى بیش از هر چیز به این اخلاق الهى متخلق کنند، به علاوه اشارهاى است به این واقعیت که اگر ما خود را عبد و بنده خدا مىدانیم مبادا رفتار مالکان بى رحم نسبت به بردگانشان در نظرها تداعى شود.
در تاریخ بردگى مىخوانیم: " صاحبان آنها با قساوت و بىرحمى عجیبى با آنها رفتار مىکردند، چنان که مىگویند اگر بندهاى در انجام خدمات اندک قصورى مىورزید مجازاتهاى سخت مىدید: شلاق مىخورد، او را به زنجیر مىکشیدند، به آسیابش مىبستند به حفر معادن مىگماشتند، در زیر زمینها و سیاهچالهاى هولناک حبس مىکردند و اگر گناهش بزرگتر بود به دارش مىآویختند"! (تاریخ آلبر ماله تاریخ مردم جلد 1 صفحه: 150 جیبى)
در جاى دیگر مىخوانیم:" غلامان محکوم را در قفس درندگان مىانداختند و اگر جان سالم به در مىبردند درنده دیگرى را داخل قفس او مىکردند".
این بود نمونهاى از رفتار مالکان با بردگان خویش، اما خداوند جهان در قرآن کرارا تذکر مىدهد که اگر بندگانم بر خلاف دستورم عمل کردند و پشیمان شدند مىبخشم، مىآمرزم، رحیم و مهربانم آنجا که مىفرماید: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً (زمر 53)" اى کسانى که از حریم بندگى سرباز زدهاید از رحمت خدا مایوس نشوید، خداوند همه گناهان را مىآمرزد" (توبه کنید و از دریاى بىپایان رحمت خدا بهرهمند شوید).
بنابراین آوردن" رحمان و رحیم" بعد از" رَبِّ الْعالَمِینَ" اشاره به این نکته است که ما در عین قدرت نسبت به بندگان خویش، با مهربانى و لطف رفتار مىکنیم این بندهنوازى و لطف خدا، بندگان را شیفته او مىسازد: که با یک دنیا علاقه بگویند" الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ".
اینجا است که انسان متوجه مىشود چقدر فاصله است بین رفتار خداوند بزرگ با بندگان خویش، و روش مالکان با زیردستان خود، مخصوصاً در عصر شوم، بردگى.
عرفا، اللّه را افروزنده دل مشتاقان، رحمن را برنده اندوه بیچارگان و رحیم را آمرزنده گناه عاصیان تفسیر کردهاند. در ترجمه تفسیر طبرى آمده است که رحمن و رحیم دو نام از نام هاى خداوند است که در پیمان صلح با مکیان على بن ابى طالب بر بالاى نامه نوشت: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، و سهیل دست على را گرفت و گفت ما نمی دانیم این رحمن و رحیم کیست؟ پیامبر به على فرمود که بنویس: این هر دو نام بزرگ خداى عزّ و جلّ است و هر که این دو نام برخواند و معنى آن به صدق بداند به بهشت خواهد رفت. (ترجمه و تفسیر رهنما ج1)
و نیز بسیار این روایت را شنیده ایم که : جوانى أجلش فرا رسیده بود و زبانش از گفتن: لا اله الّا اللّه بند آمده بود. هنگامى که نزد پیغمبر خدا آمدند و جریان را گفتند آن حضرت بر خواست و نزد آن جوان رفت. پیغمبر خدا گفتن شهادتین را بر آن جوان عرضه مىکرد ولى زبان وى باز نمی شد. رسول خدا فرمود: آیا این جوان نماز نمىخوانده و روزه نمی گرفته است!؟ گفتند: چرا. فرمود: آیا مادرش وى را عاق ننموده است؟ گفتند: چرا. فرمود: مادرش را حاضر کنید! رفتند پیر زنى را آوردند که یک چشم وى نابینا بود. پیامبر خدا به وى فرمود: پسرت را عفو کن. گفت: عفو نمىکنم. زیرا او لطمه به صورتم زده و چشم مرا از کاسه در آورده است. رسول اعظم فرمود: بروید هیزم و آتش برایم بیاورید! پیر زن گفت: براى چه مىخواهى!؟ فرمود: می خواهم وى را به علت این عملى که با تو انجام داده بسوزانم. پیر زن گفت: او را عفو کردم! آیا او را مدت نه ماه براى آتش حمل نمودم!! آیا او را مدّت دو سال براى آتش شیر دادم!! پس ترحم مادرى من کجا رفته است!؟ در این هنگام بود که زبان آن جوان باز شد و گفت:أشهد ان لا اله الا اللّه.
زنى که فقط رحیم باشد و اجازه ندهد کسى بسوزد پس خدائى که رحمان و رحیم است چگونه اجازه مىدهد: شخصى که مدت هفتاد سال بگفتن: الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مواظبت کرده است بسوزد!! (تفسیر آسان ، ج1)
پیامبر معظم اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلم مىفرمایند: خداى مهربان داراى صد رحمت می باشد که یکى از آنها را فرو فرستاده و بین: انس، جن، پرندگان، چرندگان و خزندگان تقسیم نموده است. کلیه این عاطفهها و ترحم ها از آن یک رحمت سر چشمه مىگیرند، نود و نه رحمت دیگر را براى روز قیامت تأخیر انداخته است تا به وسیله آنها به بندگانش ترحم فرماید. (تفسیر آسان ، ج1)
1ـ تدبیر و تربیت الهى، همراه محبّت و رحمت است. (در کنار کلمه «ربّ»، کلمه «رحمن» آمده است.) «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
2ـ هم چنان که تعلیم نیازمند رحم و مهربانى است، «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» (الرحمن، 1- 2) تربیت و تزکیه نیز باید بر اساس رحم و مهربانى باشد. «رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
3ـ رحمانیّت خداوند، دلیل بر ستایش اوست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نورج1
2- تفسیر نمونه ج1
3- تفسیر آسان ج1
4- ترجمه و تفسیر رهنما ، ج1
5- تاریخ آلبر ماله تاریخ مردم ، جلد
یکی از آرزوهای دیرینه بشر گسترش عدالت در سراسر گیتی و ریشه سوزی بیداد از همه آبادی های زمین است و این امید و آرزو به شکل نوعی اعتقاد در ادیان الهی تجلی نموده است. بشر امروز پس از گذارندن ادوار مختلف و تجربه کردن حکومت ها و دولت هایی که نتوانسته اند او را به آرزوی دیرینه اش برسانند، دریافته است که اندیشه ظهور موعود آخرالزمان تنها چراغ فروزانی است که می تواند تاریکی ها و غبار خستگی را از انسان دور کند.
در آستانه ظهور نورانی آن منجی بشریت، حوادث شگفت انگیزی اتفاق می افتد که از جمله آن ها بازگشت گروهی از مؤمنان واقعی برای درک و تماشای عظمت و شوکت جهانی اسلام و حکومت دولت کریمه خواهد بود؛ البته عده ای از کافران بد طینت نیز در این میان پیش از برپایی رستاخیز به دنیا برمی گردند تا به سزای پاره ای از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهی از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت، «رجعت» نامیده می شود.
اعتقاد به رجعت از باورهای مسلم و تردیدناپذیر شیعه است؛ تا جایی که پیروی مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت متلازم یکدیگر بوده و برخی از یاران و پرورش یافتگان مکتب اهل بیت علیهم السلام با همین صفت معرفی شده اند و خرده گیران بر شیعه نیز همین اعتقاد را وسیله نکوهش و مخالفت خویش قرار داده اند. اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت پیش از قیامت به دنیا، از ویژگی خاصی برخوردار است و در منابع اسلامی اهمیت آن با بیانات گوناگونی مطرح شده است. در برخی روایات روز رجعت را یکی از روزهای الهی که عظمت و قدرت الهی در آن متجلی خواهد شد، برشمرده اند. امام باقر علیه السلام فرموده است: « روزهای خدا سه روز است؛ روزی که قائم قیام می کند و روز رجعت و روز قیامت».(1) در میان معتقدان به رجعت دو دیدگاه وجود دارد:
1. رجعت، بازگشت دولت است، نه اشخاص
رجعت از نظر گروه اندکی از شیعیان عبارت است از بازگشت دولت و قدرت آل محمد صلی الله علیه و آله در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، نه بازگشت اعیان و اشخاص امامان علیهم السلام؛ یعنی هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف گستره دولت و قدرت او سراسر عالم را فراگرفته، عدالت واقعی که امامان پیشین هماره در صدد تحقق بخشیدن آن بوده اند، محقق خواهد شد و چون چنین قدرت و دولتی مورد خواست و تمنای همه ائمه معصوم علیهم السلام بوده است، می توان آن را دولت همه اهلبیت علیهم السلام نامید. بدینترتیب مراد از رجعت، بازگشت قدرت، دولت و سیطره اهلبیت علیهم السلام خواهد بود، نه بازگشت اشخاص و اعیان ائمه علیهم السلام.(2)
2. رجعت یا بازگشت دوباره ائمه معصوم علیهم السلام به دنیا
رویکرد رایج در مسئله رجعت که اکثر شیعیان بر آن باورند، رجعت به معنای بازگشت اعیان و اشخاص حضرات معصومان علیهم السلام و بعضی از پیروان و دشمنان آنان، هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یا پس از آن به دنیاست. براساس این دیدگاه، ائمه معصوم شیعه باز می گردند و زمام امور جهان را به دست گرفته، سالیان سال حکومت می کنند و نیز برخی از دشمنان بدکردار آن ها به دنیا برگردانده می شوند تا به کیفر پاره ای از اعمال ننگین خویش در این دنیا برسند.
آثار رجعت اما به راستی چرا باید عده ای از انسان ها اعم از خوب و بد، قبل از قیامت در دوران ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف به دنیا برگردند؟ رجعت چه اهمیتی دارد که تا این مقدار معصومین علیهم السلام در روایات، ادعیه و زیارات بر آن تأکید کرده اند، تا حدی که بعضی از علماء و بزرگان دین، رجعت را از ضروریات مذهب شیعه برشمرده اند؟ باید توجه داشته باشیم که رجعت به دنیا تنها با اذن و اراده الهی قابل تحقق است و چون خدای حکیم تمام کارها را از روی حکمت انجام می دهد، پس رجعت نیز دارای حکمت خواهد بود.
گرفتن انتقام از ستمگران در رجعت، گروهی از منافقان و ستمگران تاریخ که در حق انسان ها از هیچ ظلم و ستمی دریغ نکرده و نیز غصب کنندگان خلافت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به دنیا برمی گردند تا به بخشی از مجازات های خویش قبل از قیامت برسند. امام صادق علیه السلام فرموده است: « هنگامی که کار حسین خاتمه یافت، ملائکه به درگاه خدا تضرع کردند. پس خداوند سایه قائم را بر پا داشت و [به آن ها] فرمود: به وسیله این از آنان که به او ستم کردند، انتقام می گیرم».(3) معلوم است که در صورتی می شود امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از قاتلین امام حسین علیه السلام انتقام بگیرد که آن ها در دنیا و در قید حیات باشند و این با رجعت تحقق خواهد یافت.
یکی از اهدافی که رجعت مؤمنان بر آن استوار است، نصرت و یاری رساندن به دین الهی در عصر طلایی ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بزرگی و عظمت قیام جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، می طلبد که یاران آن حضرت از حیث تعداد و نیرو به فراخور آن نهضت باشند. رجعت، زمینه را برای همه افرادی که لایق یاری رساندن بوده و قبلاً از دنیا رفته اند، فراهم می سازد. در برخی از دعاها از خدای بزرگ می خواهیم که ما را در دوران ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در صورتی که مرده باشیم ـ زنده گرداند تا او را یاری دهیم؛ چنانکه در دعاهای ماه ذیقعده چنین می خوانیم: « خداوندا! فرج دوستانت را نزدیک کن، آنچه به ستم از آنان گرفته اند به ایشان برگردان و قائمشان را به حق ظاهر کن ... خداوندا، بر آن بزرگوار و پدرانش درود فرست و ما را از یارانش قرار ده و در رجعتش محشورمان کن تا جزء یاری کنندگان آن حضرت باشیم».(4)
لذت بردن مؤمنان از حاکمیت اسلام بسیاری از مؤمنان در طول تاریخ، آرزوی حاکمیت دین در سراسر جهان را داشتند و در این راه مبارزه کردند، اما دشمنان دین با ظلم و جور خود نگذاشتند دین در تمام ابعاد حاکمیت یابد. در دوران رجعت، مؤمنان برمی گردند تا عزت دین و خفت و خواری ظالمان را ببینند. امام باقر علیه السلام فرمود: « اما مؤمنان به سوی روشنی های چشمانشان برمی گردند [تا چشمشان با دیدن حکومت عدل امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف روشن شود] و اما ستمگران برمی گردند تا دچار عذاب الهی گردند، چنانکه خداوند می فرماید: عذاب نزدیکتر را پیش از عذاب بزرگتر به آن ها می چشانیم».(5)
بازگشت میان امت های گذشته، مانند رجعت اصطلاحی در عقاید شیعه نیست، ولی آیات متعددی بر وقوع رجعت در امت های گذشته دلالت میکند. افراد زیادی از پیامبر و غیر پیامبر، مؤمن و غیر مؤمن (زن و مرد) در امت های پیشین زنده شده و به دنیا برگشته اند.(6) یکی از نمونه های رجعت، بازگشت مقتول بنی اسرائیل به دنیا می باشد. قرآن، این ماجرا را این گونه نقل می کند: «وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادّارَأْتُمْ فیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»؛ «[و به خاطر آورید] هنگامی را که فردی را به قتل رساندید. سپس درباره [قاتل] او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را مخفی می داشتید، آشکار می سازد؛ سپس گفتیم: «قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند.) خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد؛ شاید اندیشه کنید».(7)
خداوند در پایان داستان احیای مردگان ـ چه زن و مرد و مؤمن و کافر ـ را یک سنت و قانون همیشگی در نظام عالم معرفی کرده و آن را به عنوان قدرت خودش به رخ انسان ها می کشد تا درباره آن بیندیشند.
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 53، ص 63.
2. شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص 36 – 35.
3. همان، ص 245.
4. مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی قعده، دعای روز بیست و پنجم.
5. الایقاظ من الهجعة، ص 272.
6. بقره: آیات 55 و 56 و 206 و243؛ آل عمران آیه: 49؛ مائده آیه: 110.
7. بقره آیات : 73و72.
زهرا رضائیان بخش مهدویت تبیان